دونالد ترامپ و ولودیمیر زلنسکی، روسای جمهور آمریکا و اوکراین دوشنبه ۲۷ مرداد برای بحث درباره توافق صلح با روسیه در کاخ سفید دیدار کردند.
رییسجمهور اوکراین در کاخ سفید اعلام کرد که این کشور آماده است تا «راه دیپلماتیک» برای پایان دادن به جنگ روسیه را پیدا کند.
ترامپ در حضور زلنسکی در کاخ سفید گفت: «قرار است درباره تضمینهای امنیتی صحبت کنیم... اگر همهچیز خوب پیش برود، نشست سهجانبه خواهیم داشت.»
رییسجمهوری آمریکا پس از دیدار با زلنسکی گفت: «امروز درباره تضمینهای امنیتی اوکراین به توافق میرسیم.»
ترامپ همچنین وعده داد آمریکا در چارچوب یک توافق صلح به امنیت اوکراین کمک خواهد کرد.
پس از این دیدار دو جانبه، جلسه ترامپ، زلنسکی و رهبران اروپایی در کاخ سفید برگزار شد.
فردریش مرتس، صدراعظم آلمان، در پایان گفتوگوها از برگزاری دیداری میان زلنسکی و پوتین ظرف دو هفته آینده خبر داد.
اوکراین پیشنهاد داد که در ازای ضمانتهای امنیتی ایالات متحده، از آمریکا ۱۰۰ میلیارد دلار سلاح بخرد.
اروپا تامین مالی این این توافق را بر عهده خواهد گرفت.
امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه گفت که در مذاکرات کاخ سفید موضوع امتیاز ارضی از سوی اوکراین به روسیه مطرح نشد.
رییسجمهوری فنلاند و صدراعظم آلمان در صحبتهایی جداگانه نسبت به «شجاعت» پوتین برای شرکت در مذاکرات دوجانبه صلح با حضور زلنسکی ابراز تردید کردند.
امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، همچنین گفت ترامپ معتقد است که پوتین هم صلح میخواهد، اما اگر در نهایت این مسیر به شکست بیانجامد، پاریس آماده افزایش تحریمها علیه مسکو است.
مشروح تحولات دوشنبه ۲۷ مرداد را اینجا بخوانید.
شکریا برادوست، پژوهشگر امنیت بینالملل و سیاست خارجی در گفتوگو با ایراناینترنشنال تاکید کرد: «موقعیت جمهوری اسلامی تغییر کرده است؛ به دلیل ضعفی که بعد از جنگ ۱۲ روزه دارد و احتمال آغاز جنگ دیگری، جمهوری اسلامی در موقعیتی نیست که حماس بخواهد روی آن حساب کند.»
به گفته او، فشار کشورهایی که حامی حماس هستند، بهویژه قطر که در صدر این فهرست قرار دارد، افزایش یافته است: «حماس یک هدف دارد و بنیامین نتانیاهو هدفی دیگر. هدف حماس این است که جنگ پایان یابد و این گروه بتواند قدرت خود را در غزه دوباره بهدست بیاورد. چیزی که حماس به هیچ عنوان نمیپذیرد این است که پایان جنگ به پایان قدرتش در غزه منجر شود.»
برادوست در ادامه گفت: «در مقابل، هدف نتانیاهو و اسرائیل، با توجه به پست اخیر دونالد ترامپ، نابودی کامل حماس است و بدون پایان حماس، نمیتوانند به نتیجهای برسند.»

وزارت امور اضطراری روسیه سهشنبه ۲۸ مرداد در شبکههای اجتماعی اعلام کرد شمار قربانیان انفجار نامشخص هفته گذشته در یک کارخانه در منطقه ریازان روسیه به دستکم ۲۵ نفر رسیده و تاکنون در مجموع ۱۵۸ نفر زخمی شدهاند.
پاول مالکوف، فرماندار منطقه ریازان که در جنوب شرقی مسکو واقع شده است، جمعه ۲۴ مرداد گفت که این حادثه در اثر آتشسوزی در داخل کارگاهی در این کارخانه رخ داده است.
اما از گزارشهای رسانههای روسی مشخص نیست که چه چیزی باعث آتشسوزی شده یا این کارخانه چه چیزی تولید میکرده است.
منابع رسمی روسیه به جز تلاش برای یافتن و درمان مجروحان، جزئیات دیگری ارائه نکردند. برخی رسانهها گزارش دادند که این یک کارخانه ساخت مواد منفجره بوده، اما خبرگزاری رویترز نوشت نتوانسته این اطلاعات را تایید کند.
ستاد خدمات اورژانس محلی در پستی در تلگرام اعلام کرد: «تا دوشنبه ۱۸ آگوست (۲۷ مرداد)، ۲۰ نفر در نتیجه این حادثه جان باختند.»
بر اساس این گزارش ۱۳۴ نفر زخمی شدهاند که ۳۱ نفر از آنها در بیمارستانهای ریازان و مسکو بستری هستند، در حالی که ۱۰۳ بیمار تحت درمان سرپایی قرار دارند.
فیلمهای ویدیویی منتشر شده بخشهایی از کارخانه را نشان میدهد که به طور کامل تخریب شده و امدادگران با سگهای زندهیاب در میان تودههای عظیم آوار مشغول جستجو هستند.
در ویدیویی دیگر، روانشناسانی نشان داده میشوند که با ساکنان محلی برای ارائه مشاوره همکاری میکنند.
الکساندر استاب، رییسجمهوری فنلاند، پس از پایان دیدارهای سران کشورهای اروپایی با ترامپ در کاخ سفید گفت: «ترامپ ایده تماس با پوتین و پیشنهاد برگزاری نشست دوجانبه میان زلنسکی و پوتین را داد که اقدام خوبی است. باید دید پوتین شهامت حضور در چنین نشستی را دارد یا نه؛ نمیتوان به او اعتماد کرد. من نسبت به تعهد پوتین به این روند بسیار بدبینم.»
استاب در گفتوگو با خبرنگاران، مذاکرات واشینگتن را «سازنده» خواند.
او اضافه کرد: «در خصوص مشارکت احتمالی ایالات متحده برای تضمین توافقها میان روسیه و اوکراین هنوز هیچ چیز قطعی نشده اما ترامپ در آینده ما را از موضع خود مطلع خواهد کرد. جزئیات مربوط به تضمینهای امنیتی اوکراین قرار است ظرف یک هفته آینده نهایی شود.»


ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین در نشست دوشنبه ۲۷ مرداد در کاخ سفید بهخاطر پوشیدن کتوشلوار رسمی هم از سوی خبرنگاران تحسین شد و هم از سوی دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده؛ آن هم پس از انتقادهایی که لباس شبهنظامی او در نخستین حضورش در کاخ سفید برانگیخته بود.
لباس زلنسکی در دومین سفر سال جاریاش به آمریکا یک کت سیاه رسمی به سبک فرانسوی از پارچهای ضخیم و الهامگرفته از لباسهای نظامی بود که به گفته ویکتور آنیسیموف، طراح لباس «طرح آن از شش ماه پیش برای مراسم روز استقلال اوکراین» آماده شده بود.
آنیسیموف در گفتوگو با نشریه Womenswear Daily گفت: «جمعه برای آماده کردن لباس روز استقلال با رییسجمهور دیدار داشتم. یک مدل آبی و یک مدل مشکی از این کتوشلوار آماده کرده بودم. زلنسکی همان روز جمعه، وقتی که هنوز سفرش قطعی نشده بود، تصمیم گرفت این لباس برای دیدار از کاخ سفید مناسب است.«
تیم دوزندگان آنیسیموف که انتظار داشتند این لباس برای نخستین بار دوم شهریور، در مراسم روز استقلال اوکراین پوشیده شود، با ایجاد چند تغییر جزیی ظرف مدتی کوتاه آن را برای دیدار دوشنبه ۲۷ مرداد آماده کردند.
آنیسیموف که یکی از طراحان برجسته لباس در اروپاست، در پاسخ به پرسشی درباره اهمیت طراحی لباسی ویژه برای چنین دیدار سرنوشتسازی گفت: «اصلا به چنین چیزی فکر نمیکنم. موضوع کتوشلوار نیست، موضوع سرنوشت اوکراین است.»
او با اشاره به اینکه ناظران احتمالا به طرح این لباس تعابیر سیاسی میدهند، گفت که کار روی مجموعه لباسهای جدید و متفاوت با لباسهای نظامیای که زلنسکی از ابتدای جنگ میپوشید، از ماه ژانویه آغاز شده بود.
با دیدن آنچه ماه فوریه در کاخ سفید اتفاق افتاد، آنیسیموف انتظار داشت زلنسکی برنامه طراحی لباسهای متفاوت و تازه را تغییر دهد. آنیسیموف میگوید: «برخلاف انتظارم او نخواست تغییری در این طرحها بدهیم.»

انتشار بیانیه جبهه اصلاحات درباره شرایط کنونی و پیشنهادها و مطالبات این جبهه برای بیرون کشیدن جمهوری اسلامی از گردابی که در آن اسیر شده و پایانش را بیش از هر زمان دیگر ممکن و متصور کرده، به مجادله لفظی گسترده اما کاملا بیهودهای بین طیفهای مختلف قدرت انجامیده است.
این مجادلات، که اغلب با تندترین اتهامات از خیانت به کشور و سوق دادن حکومت و «کشور» به ورطه نابودی تا تلاش برای کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی و ترجمه و بیان مطالبات اسرائیل و آمریکا همراه است، بیشتر به طوفانی در فنجان شبیه است که دامنه بازتاب آن از حلقههای نزدیک به قدرت در جمهوری اسلامی فراتر نمیرود.
هم بیانیه اصلاحطلبان جمهوری اسلامی و هم واکنش طیف رقیب در جمهوری اسلامی، نمایشی تکراری است که اکنون حتی در میان حامیان جمهوری اسلامی هم تماشاگر ی ندارد، چه رسد به آنکه بخواهد ارتباط معناداری با خواستهها و رویکرد اکثریت شهروندان ایرانی داشته باشد که با همه اختلاف نظرها و پراکندگیها، دست کم در یک امر با هم اشتراک نظر دارند: ضرورت گذار از جمهوری اسلامی و تمامی مولفههای سازنده آن.
بیانیه جبهه اصلاحات که یکشنبه ۲۶ مرداد منتشر شد، اگر چه به گفته خود نویسندگانش پس از جنگ ۱۲ روزه و در زمانی منتشر شده که «روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب، همچنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی میکند»، اما در مجموع مطالبات و پیشنهادهایی را ارائه کرده که زمان آنها دیری است سپری شده است.
رفع حصر از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، رفع محدودیتهای محمد خاتمی، آزادی زندانیان سیاسی و «پایان دادن به سرکوب منتقدان مصلح و کاهش نگاه امنیتی به جامعه»، انحلال نهادهای موازی و تغییر معنادار در نهادهای انتصابی بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها و خروج آنان از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، حذف نگاه گزینشی خودی و غیرخودی، اصلاح رویکرد و مدیریت صدا و سیما و آزادی رسانهها، حذف سانسور و تغییر در قوانین مربوط به حقوق زنان، خارج کردن اقتصاد کشور از تیول الیگارشهای حکومتی، تعلیق غنیسازی اورانیوم و اصلاح سیاست خارجی، نه فقط مطالبات نویسندگان این بیانیه، بلکه وعدههای آنان برای رسیدن به قدرت و داشتن سهمی بیشتر از سفره انقلاب در دستکم ۱۶ سال ریاست جمهوری محمد خاتمی و حسن روحانی بوده است.
هدف اصلی، اولیه و نهایی این مطالبات نه تنها حفظ بقای جمهوری اسلامی است بلکه عملا هیچ پیوندی با مطالبات و خواستههای واقعی و بنیادین ایرانیان ندارد.
نمایشنامهای قدیمی، اجرایی قدیمیتر
اصلاحطلبان جمهوری اسلامی سالهاست همین خواستههای حداقلی را از هسته مرکزی قدرت و علی خامنهای طلبیده و همواره نیز پاسخی منفی گرفتهاند حال آنکه جامعه، برخلاف اقلیت بهرهمندی که دور سفره انقلاب نشسته است، فرسنگها از این مطالبات فراتر رفته و سالهاست که به چیزی کمتر از گذار از جمهوری اسلامی و استقرار حکومتی دموکراتیک، سکولار، مقید به اعلامیه جهانی حقوق بشر که زندگی عادی در ایران و جهان را برای ایرانیان ممکن سازد نمیاندیشد و با بدبینی ناشی از چند دهه تجربه به هر اقدام و تلاشی که رو به سوی این اهداف نداشته باشد و نتیجهاش حفظ و بقای جمهوری اسلامی باشد مینگرد و آن را پس میزند.
در این میانه، واکنش گسترده و تند رقبای همکاسه و متمرکز شدن رسانههای وابسته در یکی دو روز اخیر بر این بیانیه، درست به همین دلایل، تصنعی و بیدلیل بهنظر میرسد و این گمانه را تقویت میکند که گویی هر دو طرف تلاش میکنند آبی رفته را به جوی و تیری رها شده را به کمان بازگردانند.
در ایران امروز، که حتی بیانیهها یا اقداماتی که به روشنی از گذار از جمهوری اسلامی سخن میگویند، بهندرت میتوانند اعتماد عمومی در جامعه را برانگیزند و اغلب عمری کوتاه دارند، بیانیههایی مانند بیانیه جبهه اصلاحات به طریق اولی اساسا در مرکز توجه افکار عمومی قرار نمیگیرند.
نمایندگی و مدیریت منازعات و مطالبات
جمهوری اسلامی که برای بیش از سه دهه موفق شده بود منازعات و مطالبات واقعی موجود در متن جامعه را به مجادلات و رقابتهای دو طیف درون قدرت تقلیل دهد و از این راه، مدیریت آنها را در دست گیرد، دستکم از سال ۱۳۹۶ به اینسو، بهشکلی فزاینده این توانایی را از دست داده است.
جمهوری اسلامی در بیش از سه دهه در سایه رقابتی ظاهری و مهندسیشده و کاملا تحت کنترل، در عمل نه تنها خود را یگانه مرجع تعریف و بهرسمیت شناختن نیروهای خواهان مشارکت در فرآیندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری معرفی کرد و دست به سرکوب هر نیرو و جریان سیاسی بیرون از این چارچوب در قالب خودی و غیرخودی زد، بلکه مطالبات شهروندان را نیز به مطالبات مشروع و نامشروع تقسیم کرد و سپس پاسخگویی به مطالبات مشروع را بهطور انحصاری در اختیار طیفهای گوناگون درون قدرت قرار داد و در مقابل آنچه که آنها را خواستههای غیرقانونی و نامشروع قلمداد میکرد، راهی جز سرکوب و زندان و کشتار در پیش نگرفت.
بازیگران این عرصه، هر چند با نامهای مختلفی که در طول سالها بر خود نهادند، از چپ و راست تا اصلاحطلب و محافظهکار و اصولگرا، از تندرو و افراطی و ارزشی تا میانهرو و معتدل در بسیاری از زمینهها تفاوتی اصولی و بنیادین با یکدیگر نداشتند. اشتراک آنها فقط به سوابق و عملکردها و مواضع قبلی محدود نبوده است. هدف آنها نیز مشترک بوده است: بقا و حفظ جمهوری اسلامی.
نبود ساختار حزبی و داشتن خصلت ژلهای، در غیاب نهادهایی که این بازیگران، یا بهگفته خودشان نشستگان دور سفره انقلاب را در قبال گفتهها و کردههایشان پاسخگو کند، اتخاذ مواضع متضاد و متناقض این جریانها در هر دوره و زمان را نیز به رفتاری رایج و معمول بدل کرده است.
راهکاری که بیاثر شد
اما ناکارآمدی و فساد فراگیر دامن این راهکار را نیز گرفت و جامعه سرانجام در سال ۱۳۹۶ با شعار «اصلاحطلب- اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» به تلاش جمهوری اسلامی برای تجمیع و غربالگری مطالبات و مدیریت آنها واکنش نشان داد.
پیامدهای چنین واکنشی بزرگ و فراگیر بوده است. از آن زمان تا کنون، صورت مسئله بهطور بنیادین تغییر کرده و مرزهای ترسیم شده از سوی جمهوری اسلامی بهطور کامل به هم ریخته است تا آنجا که دیگر هیچ مرز ممیزی باقی نمانده که نیروهای سازمانیافته در جناحهای حکومتی را از یکدیگر متمایز کند.
نمونه روشن این یکسانی و همسانی را نه فقط در ذوبشدگی مسعود پزشکیان در علی خامنهای بلکه در اظهارات چهرههای اصلاحطلبی میتوان دید که در میانه جنگ ۱۲ روزه، از «برادران نظامی» میخواستند مقداری از گلولههای خود را برای دوره پس از جنگ حفظ کنند تا بتوانند تابستان ۶۷ را تکرار کنند و بعد، بکوشند کنار گذاشتن دعواهای خود در زمانی که موجودیت کل جمهوری اسلامی به خطر افتاده را به اسم همبستگی ملی به مردمی نسبت دهند که جنگ را به آنان تحمیل کردهاند.
به این ترتیب، وضعیتی شکل گرفته است که در یک سوی آن اکثریت شهروندان با همه تنوع نیروهای سیاسی خود خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستند و در سوی دیگر، کسانی قرار گرفتهاند که هدف اصلی و اولیه آنها حفظ جمهوری اسلامی و بیرون کشیدن آن از بحرانی تمامعیار است که بیش از هر زمان دیگر موجودیتش را تهدید میکند.
در چنین فضایی، واقعیت آن است که نه بیانیه جبهه اصلاحات میتواند محلی از اعراب داشته باشد نه واکنشهایی که کیهان و وطن امروز و فارس و … به آن نشان میدهند زیرا بازی در میدان دیگری جریان دارد که در آن، کسی تفاوت چندانی بین نویسندگان بیانیه جبهه اصلاحات و کیهان نمیبیند.
در ایران امروز نه مطالبات اصلاحطلبان چنگی به دل کسی میزند، نه تندی و معرکهگیری رقیبان هیجانی میآفریند. و این دو اگر همچنان این مسیر بارها پیموده شده را از نو طی میکنند، نه بهخاطر آن است که اختلافی بر سر حفظ اصل جمهوری اسلامی دارند، بلکه امید دارند شاید بار دیگر همان چارچوب قدیمی و منسوخ برای کنترل شهروندان را به ملت ایران تحمیل کنند.
