روسیه و جمهوری اسلامی؛ افزایش روابط امنیتی و کاهش مبادلات تجاری

با وجود سالها تبلیغات رسمی درباره «همکاری استراتژیک»، آمارهای جدید نشان میدهد تجارت ایران و روسیه بهطور قابل توجهی کاهش یافته و روسیه از فهرست شرکای اصلی تجاری ایران خارج شده است.

با وجود سالها تبلیغات رسمی درباره «همکاری استراتژیک»، آمارهای جدید نشان میدهد تجارت ایران و روسیه بهطور قابل توجهی کاهش یافته و روسیه از فهرست شرکای اصلی تجاری ایران خارج شده است.
فرود عسگری، رییس گمرک ایران، این تغییر را تایید کرد اما رقم دقیق مبادلات در نیمه نخست سال مالی جاری (۲۱ مارس تا ۲۲ سپتامبر) را اعلام نکرد. با این حال، دادههای اتاق بازرگانی ایران نشان میدهد تجارت دوجانبه در پنج ماه نخست سال کمتر از ۱.۱ میلیارد دلار بوده است، معادل تنها ۴.۵ درصد از کل تجارت غیرنفتی ایران.
این در حالی است که دو کشور در سال ۲۰۲۳ توافق کرده بودند مبادلات تجاری سالانه را پس از جنگ اوکراین و تحریمهای غرب به ۴۰ میلیارد دلار برسانند. تجارت ایران و روسیه در سال گذشته حدود ۲.۵ میلیارد دلار بود.
بزرگنماییها
در پی انتشار گزارشهایی مبنی بر سقوط روسیه از فهرست شرکای اصلی تجاری ایران، محمدعلی دهقان، معاون وزیر صمت، اعلام کرد صادرات ایران به روسیه در پنج ماه نخست سال جاری ۳۰ درصد افزایش یافته و «به یک میلیارد دلار نزدیک شده است».
با این حال، آمار اتاق بازرگانی نشان میدهد رقم واقعی کمتر از نصف این مقدار بوده است.
تهران همواره کوشیده روابط خود با مسکو را بهعنوان یک اتحاد عمیق استراتژیک جلوه دهد، اما منتقدان میگویند روسیه به ایران تنها بهعنوان ابزاری در تقابل خود با غرب مینگرد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران، اخیراً گفته بود روسیه در مذاکرات ایران و غرب «سنگاندازی» میکند و هرگونه بهبود در روابط تهران و غرب را «خط قرمز» خود میداند.
با وجود امضای بیش از صد تفاهمنامه و قرارداد در بخش نفت و گاز، مسکو هیچیک از آنها را اجرایی نکرده و سرمایهگذاریهای وعده دادهشده در زیرساختهای لجستیکی ایران نیز انجام نشده است.
با این حال، دو هفته پیش روسیه «توافق جامع راهبردی» خود با تهران را فعال کرد، توافقی که تمرکز آن بر همکاریهای نظامی و امنیتی است نه تجارت یا سرمایهگذاری.
روسیه در سال ۲۰۱۸، پس از خروج ترامپ از توافق هستهای و بازگشت تحریمهای آمریکا، وعده ۴۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در ایران را داده بود، اما این وعده نیز هرگز تحقق نیافت. چنین توافقهایی بیش از آنکه هدفشان توسعه همکاریهای اقتصادی واقعی باشد، تلاشی برای تشویق تهران به مقاومت در برابر فشارهای غرب و نمایش ظاهری قدرت و عدم انزوا در داخل و خارج است.
کاهش گستردهتر تجارت
بر اساس دادههای گمرک، صادرات غیرنفتی ایران در نیمه نخست سال مالی به حدود ۲۶ میلیارد دلار رسید که نسبت به سال گذشته تغییری نداشته، در حالی که واردات با کاهش ۱۵ درصدی به ۲۸.۳ میلیارد دلار رسیده است.
عراق همچنان دومین بازار صادرات غیرنفتی ایران پس از چین است، اما صادرات به این کشور ۱۲ درصد کاهش یافته و به ۴.۵ میلیارد دلار رسیده که بیشتر شامل مواد غذایی است. اواخر سپتامبر، عراق واردات ۴۴ نوع کالای کشاورزی و دامی را برای حمایت از تولیدکنندگان داخلی خود ممنوع کرد و این تصمیم صادرات ایران را بیش از پیش کاهش داد.
اکنون سهچهارم کل صادرات ایران تنها به پنج کشور چین، عراق، امارات، ترکیه و افغانستان انجام میشود که نشاندهنده تمرکز شدید و انزوای روبهرشد تجارت ایران است.
در بخش واردات نیز الگوی مشابهی دیده میشود: برای نخستین بار، ۸۰ درصد واردات ایران از پنج کشور امارات، چین، ترکیه، هند و آلمان تامین شده است.
این روند برای تهران در آستانه بازگشت تحریمهای سازمان ملل نگرانکننده است، زیرا اگر تجارت با روسیه بهبود نیابد، تقریباً تمام تخممرغهای اقتصادی ایران در سبد چین قرار خواهد گرفت.

در میان چهرههای شاخص سیاسی دوران پهلوی دوم، هوشنگ نهاوندی چهرهای خاص بود. مردی که مدتی کوتاه پس از بازگشت از فرانسه و پایان تحصیل دانشگاهی در اقتصاد دولتی وارد دولت شد و تا انقلاب سال ۵۷ در بالاترین سطح مقامات حکومتی حضور داشت. هرچند رویای او برای نخستوزیری در نهایت تعبیر نشد.
در میان چهرههای شاخص سیاسی دوران پهلوی دوم، هوشنگ نهاوندی چهرهای خاص بود. مردی که مدتی کوتاه پس از بازگشت از فرانسه و پایان تحصیل دانشگاهی در اقتصاد دولتی وارد دولت شد و تا انقلاب سال ۵۷ در بالاترین سطح مقامات حکومتی حضور داشت. هرچند رویای او برای در اختیار گرفتن پست نخستوزیری در نهایت تعبیر نشد.
نهاوندی رابطهای بسیار نزدیک با حسنعلی منصور نخستوزیری داشت که سال ۱۳۴۳ از سوی فدائیان اسلام ترور شد. با اینحال رابطه نهاوندی با امیرعباس هویدا، نخست وزیر بعدی، خوب نبود. نهاوندی به روشهای او در حکمرانی انتقاد میکرد و اعتقاد داشت برای ریاست دولت مناسب نیست. از سوی دیگر احتمالا هویدا او را در قامت رقیب خود میدید.
وزارت و ریاست دانشگاه
وزارت آبادانی و مسکن در دولت حسنعلی منصور، ریاست مهمترین دانشگاههای ایران، دو دانشگاه تهران و پهلوی شیراز و وزارت علوم در دولت دوم شریفامامی از جمله مشاغل رسمی هوشنگ نهاوندی بودند. نهاوندی وقتی به ریاست دانشگاه تهران رسید، که اعتراضات در این دانشگاه به اوج رسیده بود.
نهاوندی از اسدالله علم، وزیر دربار، نقل میکند که گفته بود: «دو تا شغل را از من قبول کن هرگز نباید قبول کنی. یکی شهرداری تهران، یکی ریاست دانشگاه. از نخستوزیری هم هر دو تایش مشکلتر است». با اینحال نهاوندی ریاست دانشگاه تهران را پذیرفت و در مجموع کارنامهای موفق در این پست داشت.

در دفتر شهبانو
هوشنگ نهاوندی علاوه بر اینها مدت کوتاهی رییس دفتر شهبانو فرح پهلوی بود. نهاوندی میگوید شاه به این دلیل از او خواست ریاست دفتر فرح پهلوی را بپذیرد تا اول «حساب و کتابهای دفتر» و بودجه خرید آثار هنری را سروسامان بدهد و دوم بر رفت وآمد افراد نظارت داشته باشد.
نهاوندی در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد میگوید:«بهخصوص معاشرتهای ایشان را بنده به هیچ وسیلهای نمیتوانستم کنترل بکنم. اعلیحضرت هم فکر میکنم برای خاطر اینکه وجدان خودش را راحت کرده باشد و برای ضبط در تاریخ به بنده میگفت که فلان شخص را به دربار راه ندهید و این فلان شخص شبها در مهمانیهای ایشان هم شرکت میکرد.»
گروه مسائل ایران
اما اینها فقط بخش کوچکی از کاری بود که هوشنگ نهاوندی در دوران پهلوی انجام داد. شاید بشود گفت مهمترین نقش نهاوندی در آن دوران، تاسیس و مدیریت «گروه مسائل ایران» یا آنطور که نامیده میشد «گروه اندیشمندان» بود.
گروه بررسی مسائل ایران نه یک نهاد رسمی دولتی، بلکه یک حلقه فکری از افراد صاحب نفوذ و دانشگاهی، مشابه اندیشکدههای غربی بود که ایده آن از الگوهای فرانسوی و آمریکایی گرفته شده بود. جلسات در تهران و گاهی در سعدآباد برگزار میشد و خروجی آنها در قالب گزارشهای تحلیلی محرمانه برای شخص شاه و گاهی برای شورای اقتصاد یا شورای عالی آموزش عالی ارسال میشد.
دستور کار گروه، چنانکه از گزارشهای موجود و گفتههای نهاوندی برمیآید، بررسی علل نارضایتی اجتماعی، ضعف نظام اداری، کاهش کارایی نهادهای دولتی و گسست میان دولت و جامعه بود. بهعبارت دیگر، گروه قرار بود بهصورت علمی هشدار دهد که برنامههای مدرنسازی چگونه ممکن است به بحران مشروعیت و کارآمدی منتهی شود.
نهاوندی در گزارشهای خود به شاه مستقیما نسبت به شکاف اجتماعی عمیق، تمرکز قدرت و سرکوب سیاسی هشدار داده بود، گرچه به این گزارشها ترتیب اثری داده نشد و حتی باعث دلخوری امیرعباس هویدا نخستوزیر هم شد.
نهاوندی میگوید: «من فکر میکنم که تجربه خوبی بود به این خاطر که ثابت شد که با یک مقداری ملاحظه حتی در یک حکومت موسوم به دیکتاتوری میشود مطالبی را به شاه گفت. تجربه بدی بود به این خاطر که دیدیم که ترتیب اثری داده نشد. ولی در ضمن با کسی کاری هم نداشتند، به این خاطر که در میان ما اکثرا دانشگاهی بودند.»

کابینه نجات
هوشنگ نهاوندی همچنین در بحبوحه انقلاب تلاش کرد با همگرایی میان گروههای مخالف پهلوی از وقوع انقلاب جلوگیری کند. او میگوید که در هماهنگی با شاه و پس از مذاکره با گروههای مخالف از جمله آیتالله شریعتمداری و افراد جبهه ملی موفق شد توافقی را برای یک کابینه ائتلافی بهدست آورد، اما در نهایت شاه با روی کار آمدن این کابینه موافقت نکرد.
نهاوندی در اینباره میگوید: «بههرحال این برنامه را پیاده کردیم و افراد را به روی کاغذ آوردیم، لااقل افراد عمده را. فرمولها هم پذیرفته شده بود و بنده رفتم و این را به حضور اعلیحضرت دادم... گفتند که من میروم فکر میکنم. و بعد من شنیدم که ایشان با علیاحضرت مشورت کردند و علیاحضرت شدیدا مخالفت کردند با این فکر. و خیلی هم طبیعی بود برای اینکه علیاحضرت از ماه شهریور با دکتر بختیار در مذاکره بودند برای اینکه ایشان را بیاورند.»
پس از انقلاب
با وقوع انقلاب هوشنگ نهاوندی هم مثل بسیاری از مقامات دوران پهلوی راهی اروپا شد. در اروپا، نهاوندی مدت کوتاهی فعالیت سیاسی کرد اما پس از آن راه خود را از گروههای سیاسی جدا کرد و وارد فعالیتهای آکادمیک شد. از جمله مدتی در دانشگاه سوربن پاریس تدریس میکرد.
نهاوندی همچنین چندین جلد کتاب درباره تاریخ معاصر نوشت. از جمله کتاب «محمدرضا پهلوی، آخرین شاهنشاه» که با همکاری پژوهشگر فرانسوی ایو بوماتی نوشته شد. کتابهای «خمینی در فرانسه» و «رضاشاه فرزند ایران» از دیگر آثار نهاوندی هستند.
نهاوندی شخصیتی چندوجهی داشت. سیاستمدار و اقتصاددان بود و از سوی دیگر علاوه بر مدیریت دانشگاهی و دفاع از توسعه آموزش عالی، یکی از چهرههای نزدیک به ساختارهای قدرت بود. پژوهش درباره او میتواند به فهم بهتر رابطه آموزش عالی و دولت در ایران مدرن یاری برساند. همچنین خاطرات و روایات او میتواند راهگشای یافتن دلایل انقلاب در ایران باشد که بخشی از آن حاصل توسعه ناموزون بود. نهاوندی هم در دولت و دربار بود و هم منتقد سیستم؛ مردی یگانه در دوران پهلوی دوم.


اندیشکده «شورای آتلانتیک» در تحلیلی درباره احتمال توافق آمریکا با جمهوری اسلامی، نوشت وقتی دونالد ترامپ شخصا وارد عمل میشود، هر ناممکنی میتواند ممکن شود.
شورای آتلانتیک سهشنبه ۲۹ مهر در تحلیلی نوشت جنگ ۱۲ روزه، آتشبس اخیر میان اسرائیل و حماس و بهویژه افزایش انزوای جمهوری اسلامی در صحنه جهانی، پرسشهای تازهای را درباره امکان دستیابی به توافقی جدید میان واشینگتن و تهران مطرح کرده است.
آتشبس در غزه نشان داد که وقتی رییسجمهوری آمریکا شخصا وارد عمل میشود و از تمام نفوذ و تاکتیکهای خلاقانه مذاکره بهره میگیرد، آنچه ناممکن به نظر میرسد میتواند ممکن شود. با این حال، اسرائیلیها، فلسطینیها، آمریکاییها و کل منطقه هنوز راهی طولانی در پیش دارند تا اطمینان یابند درگیری دوباره شعلهور نخواهد شد.
به گفته این اندیشکده، ترامپ و تیمش میتوانند بر شتابی که آتشبس غزه ساخت تکیه کنند و تمرکز خود را بر توافق منطقهای گستردهتری از جمله با تهران بگذارند.
برای رسیدن به این هدف، دو مسیر کلی پیش روست: نخست، یک توافق مذاکرهشده که بتواند به حلوفصل بلندمدت منجر شود و دوم، یک آتشبس شکننده که هر از گاهی با درگیری نقض میشود.
شورای آتلانتیک تاکید کرد که هر دو مسیر، هم خطر دارند و هم فرصت.
سناریو نخست: «توافقی بزرگ و زیبا»
چنین «توافق بزرگ و زیبایی» احتمالا مستلزم آن است که آمریکا برای جمهوری اسلامی مسیری فراهم کند که شامل رفع تحریمها، ادغام در فرصتهای توسعه اقتصادی منطقه و همچنین تضمین در برابر حملهای دیگر از سوی اسرائیل باشد.
در این سناریو، آمریکا باید پیشنهادی ارائه دهد که برای تهران بهوضوح بهتر از گزینههای دیگر باشد.
جمهوری اسلامی میلیاردها دلار در برنامه هستهای خود هزینه کرده و آن را هم عامل بازدارنده در برابر حملات خارجی و هم مایه غرور ملی میداند.
جمهوری اسلامی پس از جنگ ۱۲ روزه میکوشد از موج ملیگرایی برای تقویت موقعیت خود بهره ببرد.
در شرایطی که حزبالله و حماس تضعیف شدهاند، متحد سوریه از میان رفته و توان نظامی جمهوری اسلامی کاهش یافته، برنامه هستهای به مهمترین اهرم چانهزنی تهران بدل شده است.
برای موفقیت توافق، آمریکا باید اعتماد از دسترفته را بازسازی کند، تعهد دهد از توافق خارج نمیشود مگر در صورت نقض مشخص، و سازوکاری برای جلوگیری از حملات مجدد اسرائیل طراحی کند؛ در ازای آن تهران باید به توقف تسلیح نیروهای نیابتی و کنار گذاشتن برنامه مخفی سلاح هستهای خود متعهد شود.
برای جلب رضایت اسرائیل نیز آمریکا باید از اهرمهای تشویقی و فشار همزمان از جمله توافقهای دفاعی جدید و میانجیگری برای آتشبس با حوثیها بهره بگیرد.
با این حال، پیچیدگی مسائل و بیاعتمادی عمیق، تحقق چنین توافقی را دشوار میسازد و خطر اقدام نظامی مجدد اسرائیل هر لحظه وجود دارد.
سناریو دوم: دوره تعادل سمی و شکننده
در سناریو دوم، وضعیت به شکلی خطرناک پایدار میماند و نگرانیهای امنیتی آمریکا درباره برنامه هستهای ایران بیپاسخ میماند.
مذاکرات ممکن است ادامه یابند اما پیشرفتی واقعی حاصل نمیشود.
در این شرایط و در صورت عبور از خطوط قرمزی مانند ازسرگیری غنیسازی یا محدودکردن دسترسی بازرسان آژانس، احتمال حملات مجدد اسرائیل به ایران افزایش مییابد.
یک درگیری دیگر میتواند زرادخانه پدافندی آمریکا و اسرائیل را تحلیل بیرد و هزینههای اقتصادی و اجتماعی سنگینی برای اسرائیل در پی داشته باشد.
از سوی دیگر، واکنش تندتر جمهوری اسلامی، شکلگیری دوباره «شورای دفاع ملی» و تهدیدهای مستقیم رهبرانش نشان میدهد تهران خود را در وضعیت «جنگ نهفته» میبیند.
درگیری مجدد میتواند خطر تغییر حکومت در ایران و تشدید بیثباتی منطقه را بالا ببرد.
استمرار این وضعیت همچنین منافع تجاری آمریکا و ثبات خلیج فارس از امنیت کشتیرانی گرفته تا قیمت انرژی را تهدید میکند.
در نتیجه، این سناریو تداوم بحرانی است که در آن هیچکدام از طرفها پیروز نمیشوند.
چشمانداز راهحلی خلاقانه و برد-برد
اندیشکده شورای آتلانتیک یادآوری کرد یک توافق جامع، بهترین نتیجه ممکن برای همه طرفها خواهد بود، اما دستیابی و حفظ آن دشوار است؛ زیرا چنین توافقی نیازمند تمرکز دقیق، بازسازی اعتماد از دسترفته و کنار گذاشتن مواضع حداکثری از سوی جمهوری اسلامی، اسرائیل و آمریکاست.
اگر روند کنونی ادامه یابد، شرایط به سمت نوعی «تعادل سمی و شکننده» پیش خواهد رفت؛ وضعیتی که هر از گاهی با فورانهای تازهای از درگیری میان طرفها شکسته میشود، زیرا هر یک میکوشند خطوط قرمز خود را تحمیل کنندو همین، خطر تشدید درگیری و پیامدهای گستردهتر را افزایش میدهد.
با این حال، هنوز امیدی وجود دارد که ترامپ و مشاوران نزدیکش، بهویژه استیو ویتکاف و جرد کوشنر، با تکیه بر تجربه تجاری و مهارتشان در توافقسازیکه پیشتر با برقراری آتشبس میان اسرائیل و حماس پس از دو سال جنگ به نمایش گذاشتند بتوانند زمینه مصالحه را فراهم کنند و به راهحلی خلاقانه و برد-برد برسند.
شورای آتلانتیک تاکید کرد این راهحل میتواند مسیر تقابل را به سوی آیندهای امنتر و باثباتتر برای منطقه تغییر دهد.

روزنامه دیلی صباح در گزارشی تحلیلی درباره جنگ ۱۲ روزه نوشت آتشبسی که به این جنگ میان حکومت ایران و اسرائیل پایان داد، نه تنها ساختار تنشهای منطقهای را تغییر نداد بلکه جمهوری اسلامی و اسرائیل در هفتههای بعد از آن، خود را برای رویارویی احتمالی بعدی آماده کردند.
دیلی صباح سهشنبه ۲۹ مهر در این گزارش به نقل از ایال زمیر، فرمانده ارتش اسرائیل، نوشت جنگ با جمهوری اسلامی تمام نشده و تهران ظرفیت تولید موشک و زیرساختهای پرتاب متحرک را گسترش داده است.
این روزنامه تاکید کرد اینکه احتمال واقعی وقوع جنگ دوم چقدر است و هر طرف در آن مرحله چه اهدافی را دنبال خواهد کرد یا تا چه آستانههایی پیش خواهد رفت، همچنان نامشخص است.
تحلیل اسرائیل از وضعیت اجتماعی ایران
دیلی صباح نوشت در داخل ایران، پس از جنگ با اسرائیل، تمایل و اراده برای حرکت بهسوی توانمندی هستهای آشکارا افزایش یافت.
به نوشته این روزنامه، جمهوری اسلامی با استناد به ضرورت وجود امنیت ملی توانست قوانین سختگیرانهای را «به آسانی تصویب، دهها هزار پناهنده را اخراج و تدابیر امنیت داخلی فراگیری» را اجرا کند.
با این حال، به نوشته دیلی صباح، از دید اسرائیل تهدید جمهوری اسلامی همچنان جدی است و هرچند توان هستهای ایران تا حدی کاهش یافته اما بازسازی توان موشکی آن همچنان باقدرت ادامه دارد و بنابراین احتمال جنگ دوم کم نیست.
اهداف اسرائیل در جنگ بعدی
دیلی صباح در گزارش خود همچنین اضافه کرد در صورت وقوع جنگ دوم، اهداف اسرائیل احتمالا شامل سامانههای موشکی متحرک و زیرساختهای مهم جمهوری اسلامی خواهد بود.
به نوشته این روزنامه، اسرائیل ممکن است به مراکز رهبری در ایران نیز حمله کند و زیرساختهای حیاتی مانند شبکه برق را هدف بگیرد، اما: «سقوط کامل جمهوری اسلامی و فروپاشی آن به نظر بعید میرسد.»
این روزنامه نتیجهگیری کرد که تنها «مداخله نظامی گسترده به رهبری آمریکا» ممکن است معادله را تغییر دهد.
بر اساس این تحلیل، چنین اقدامی با مخالفت قدرتهای منطقهای مانند ترکیه روبهرو میشود چرا که این درگیری و جنگ احتمالی، میتواند ثبات منطقه را به خطر بیندازد.

نشریه «مدرن دیپلماسی» در تحلیلی نوشت جنگ ۱۲ روزه نشان داد ائتلاف و اتحاد جمهوری اسلامی با کشورهای غیرغربی، تا چه اندازه آسیبپذیر و دچار پراکندگی است. این تحلیل تاکید کرد «فقدان هماهنگی نظامی، اشتراک دفاعی و همبستگی»، میتواند از جمله دلایل این آسیبپذیری و ضعف باشد.
مدرن دیپلماسی، سهشنبه ۲۹ مهر تحلیلی با عنوان «بیدوست در بحران: آنچه مناقشه اسرائیل و ایران درباره اتحادهای غیرغربی آشکار میکند» منتشر کرد.
در این تحلیل آمده است برخلاف اتحادهای راهبردی کشورهای غربی که گاه مورد چالش قرار گرفته اما همچنان پابرجا ماندهاند، اتحادهای غیرغربی همچنان «ضعیف، پراکنده و اغلب نمادین» هستند.
به نوشته این نشریه، این اتحادها بهدلیل نداشتن نزدیکی جغرافیایی، ساختار نهادی و انسجام سیاسی، در عمل قادر نیستند در لحظات بحرانی همصدا عمل کنند و همکاری نظامی، وجوه مشترک فناوری دفاعی و ارتباط راهبردی میان آنان، «بهطرز چشمگیری توسعهنیافته باقی مانده» است.
مدرن دیپلماسی نوشت در جریان حمله اخیر اسرائیل به ایران، نیروهای اسرائیلی با استفاده از حریم هوایی اردن و عراق، تاسیسات هستهای و نظامی جمهوری اسلامی را هدف قرار دادند و چندین مقام بلندپایه را کشتند.
با این حال در حالی که احتمال آغاز قریبالوقوع جنگ وجود داشت، واکنش تهران بهطور شگفتانگیزی ضعیف بود.
ارتش اسرائیل در عملیات «طلوع شیران» طرح فوقسری نیروی هوایی خود را برای ضربه زدن به شبکه دفاعی و ایجاد شوک در ساختار فرماندهی نظامی جمهوری اسلامی اجرا کرد.
پیشتر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با تمجید از عملکرد ارتش این کشور در جریان جنگ ۱۲ روزه گفته بود این عملیات «موجب غافلگیری جهان» شد.
مدرن دیپلماسی نیز تاکید کرد سامانههای دفاعی جمهوری اسلامی نتوانستند حملات را رهگیری کنند و آمادگی نظامی تهران از همان آغاز ناکارآمد ظاهر شد.
پیشتر هم تحلیلهای مشابهی درباره نمایش ضعف اتحادهای غیرغربی منتشر شده است.
موسسه «رَند»، اندیشکده سیاستگذاری، اوایل شهریور درباره جنگ ۱۲ روزه نوشت حمایت غرب، بهویژه آمریکا، نقشی کلیدی در موفقیت اسرائیل داشت اما جمهوری اسلامی بدون حمایت متحدانش مثل روسیه و چین، در نبرد تنها ماند.
به گفته این اندیشکده، این موضوع نشان داد حکومتهای خودکامه حاضر به فداکاری نیستند.
مسکو شریک مصلحتی است یا متحد راهبردی؟
این ضعف در شرایطی بود که در دیماه ۱۴۰۳، تهران و مسکو با هدف تقویت همکاریهای بلندمدت، یک تفاهمنامه جامع راهبردی دوجانبه به امضا رساندند.
در مطلب تحلیلی مدرن دیپلماسی آمده است که روسیه، نزدیکترین شریک جمهوری اسلامی، درگیر جنگ اوکراین است و هیچ حمایتی در زمینه اطلاعاتی یا دفاعی به تهران نداد.
این نشریه نوشت: «این پرسش مطرح است که آیا روسیه صرفا شریکی مصلحتی است یا متحدی راهبردی؟»
این تحلیل همچنین یادآوری کرد که چین با وجود توان دفاعی و نفوذ ژئوپلیتیکی، در بحران اخیر حمایت مشخصی از جمهوری اسلامی نکرد؛ هرچند که کمک نظامی محدود و روابط اقتصادی تهران و پکن گسترش یافته اما هماهنگی دفاعی راهبردی دیده نمیشود.
مدرن دیپلماسی تاکید کرد: «این بحران نشان میدهد اتحادهای غیرغربی همچنان ضعیف و بدون هماهنگی کافیاند و ایران در این شرایط تنها مانده است.»
در ماههای گذشته نیز برخی مقامات یا رسانههای حکومت ایران از کمک نکردن روسیه به جمهوری اسلامی در جریان جنگ با اسرائیل انتقاد کردند.
محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، درباره جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل گفت جمهوری اسلامی انتظار داشت روسیه در جریان این جنگ به کمکش بیاید اما این اتفاق نیفتاد.
خبرگزاری رویترز دوم تیر به نقل از منابع ایرانی گزارش داد تهران از میزان حمایت مسکو در جریان جنگ اخیر رضایت نداشته است.

انتشار فیلم عروسی دختر علی شمخانی، در فضای عمومی، تصادفی نیست. در کشوری که کوچکترین داده و تصویر، زیر کنترل شدید امنیتی است، افشای چنین ویدیویی هدف سیاسی دارد.
این افشاگری، نشانهای از جنگ قدرت درون نظام و بخشی از رقابت پنهان برای دوران پس از خامنهای است؛ نزاعی که حالا به عرصه رسوایی و تسویهحساب رسانهای کشیده شده است.
فقر مردم و تجمل حاکمان
فیلمی که از مراسم عروسی در هتل اسپیناس پالاس تهران منتشر شد، نشان میدهد که نظامی که برای یک تار موی زن، هزاران نفر را بازداشت و سرکوب کرده، خود در اوج تجمل و بیپروایی جشن میگیرد. این صحنهها در شرایطی منتشر شده که مردم ایران زیر فشار تورم، فقر و بیاعتمادی خرد میشوند. بنابراین ماجرا فقط یک عروسی نیست؛ نماد شکاف عمیق میان فقر عمومی و ثروت خصوصی صاحبان قدرت است. این بار مردم چیزی را دیدند که سالها میدانستند، اما با چشم خود لمس نکرده بودند: فروپاشی در دل ساختار قدرت.
پول، قدرت و مافیا
این مراسم در ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ برگزار شده است؛ جایی که هزینه یک شب عروسی تا چهار میلیارد تومان میرسد و فقط گلآرایی ورودی سالن، پنجاه میلیون تومان خرج دارد. خانواده شمخانی مدتهاست در فهرست مافیاهای اقتصادی جمهوری اسلامی قرار دارد. حسین شمخانی، پسر علی شمخانی، از مهرههای اصلی شبکههای دور زدن تحریم و تجارت نفتی است و از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا و بریتانیا تحریم شده است. بلومبرگ او را «میلیاردر نفتی» و واسطه تهران و مسکو در انتقال تجهیزات نظامی معرفی کرده است. پدرش، علی شمخانی، در واکنش به انتقادها، بهجای پاسخگویی گفت: «حرامزادهها، من هنوز زندهام!» جملهای برگرفته از فیلم معروف و تحسینشدهٔ پاپیون که در ایران دوبله و پخش شده است.
نظام در برابر آینه
جمهوری اسلامی سالها با شعار «دین، عفاف و سادهزیستی» جامعه را کنترل کرده، اما حالا در آینه خودش، چهره واقعیاش را میبیند. فیلم عروسی شمخانی، بیش از یک سند تصویری، آینهای است در برابر کل ساختار قدرت؛ نظامی که بر دو ستون دروغ ایدئولوژیک و ریاکاری اخلاقی استوار بود، اما امروز همان ستونها را با دست خود فرو میریزد. شمخانی یک فرد نیست؛ نماد سیستمی است که در جنگ مافیاهای درون خود میسوزد. افشاگریهای پیدرپی، بخشی از نبرد درونحکومتی برای بقا در عصر پس از خامنهای است. اما در این میان، آنچه قربانی میشود، زندگی و اعتماد مردم است. و هیچ نظامی پس از فروپاشی اعتماد، دوام نمیآورد.
پردهای که دیگر نیست
ریا تا زمانی کار میکرد که پردهای بود. امروز اما، هر افشاگری، آن پرده را نازکتر و حقیقت را عریانتر میکند. پخش این فیلم نهتنها شکاف میان مردم و حاکمیت را عمیقتر کرد، بلکه نشان داد جنگ باندهای قدرت برای جانشینی، به سطح رسانه و افکار عمومی رسیده است. در کشوری که «بیحجابی» جرم است، اما «بیشرمی» افتخار، دیگر چیزی برای پنهان کردن باقی نمانده است. شمخانی شاید گفته باشد: «من هنوز زندهام»، اما آنچه دیگر زنده نیست، اعتماد است؛ اعتمادی که با مرگ آن، نظام نیز از درون فرو میپاشد.
چرا شمخانی منتقدانش را حرامزاده خواند؟
امشب در «برنامه با کامبیز حسینی» به این پرسش پرداختیم. فروغ کنعانی، جامعهشناس، مهمان اصلی برنامه بود و مخاطبان از سراسر جهان به این پرسش پاسخ دادند.
«برنامه با کامبیز حسینی» دوشنبه تا پنجشنبه ساعت ۱۱ شب بهوقت تهران از شبکه ایراناینترنشنال بهصورت زنده پخش میشود.






