آیا اینفلوئنسرهای اینستاگرامی سبک مصرف کاربران را تغییر دادهاند؟
نتایج پژوهشی تازه در ایران حاکی از آن است که چهرههای مشهور اینستاگرامی نقش چشمگیری در شکلدهی نگرش مصرفکنندگان به برندهای پوشاک و مد دارند و حتی میتوانند سبک مصرف کاربران را تغییر دهند.
یافتههای این مطالعه که با هدف «بررسی نقش اینستافیموسها در نگرش مصرفکنندگان و تاثیر آن بر قصد خرید» انجام شد، نشان میدهد اعتماد، حضور اجتماعی و احساساتی مانند حسادت، بیش از هر زمان دیگری رفتار خرید کاربران را تحت تاثیر قرار میدهند.
محمدرضا جلیلوند، طاهر روشندل اربطانی و محمدرضا فلاح، پژوهشگران دانشگاه تهران، نتایج مطالعه خود را در آخرین شماره فصلنامه «جامعهشناسی سبک زندگی» دانشگاه تبریز منتشر کردند.
در این مقاله آمده است اینستاگرام با تعامل مستقیم با کاربران و همچنین ایجاد فضایی برای نمایش زیباییشناختی به افراد اجازه میدهد «روایتهای شخصی» بسازند و هویتهایی را به نمایش بگذارند که برای مخاطبان جذاب است.
همین توانایی در روایتسازی و نزدیکی با کاربران زمینه رشد چهرههایی را فراهم کرده که بدون شهرت سنتی به چهرههای اثرگذار تبدیل شوند.
اینستاگرام، صحنه جدید نمایش مد و مصرفگرایی
اینستاگرام در سالهای اخیر به یکی از اصلیترین ویترینهای سبک زندگی و مصرف تبدیل شده است.
پژوهشگران میگویند ماهیت بصری و قابلیت روایتسازی این پلتفرم، آن را در قامت ابزار قدرتمندی برای برندها مطرح کرده است.
در چنین شرایطی، «اینستافیموسها» توانستهاند با تکیه بر روایتهای شخصی، جذابیت زیباییشناختی و تعامل با مخاطب، جایگاهی فراتر از چهرههای سنتی پیدا کنند.
به گفته محققان، اکثر کارزارهای تبلیغاتی در صنعت مد به اینستاگرام منتقل شدهاند، زیرا برندها باور دارند «پردازش پیام از منبعی که شبیه خود فرد است، واکنش روانشناختی و بررسی سیستماتیک را کاهش میدهد؛ بنابراین اینفلوئنسرهای اینستاگرامی میتوانند در طنینانداز شدن با مخاطبان موثرتر باشند».
آنها افزودند اینستافیموسها «بیشتر شبیه مخاطبان عادی تلقی میشوند، احتمال تعامل آنها با طرفداران بیشتر است و ارتباط با آنها نسبت به افراد مشهور سنتی راحتتر است».
اینستافیموسها، سلبریتیهای نسل جدید
در ادامه این مقاله آمده است اینستافیموسها تاثیر عمیقی بر رفتار خرید کاربران دارند، زیرا بهدلیل «شباهت بیشتر به کاربران»، «تعامل مداوم» و «وابستگی عاطفی بیشتر»، موفق به جذب «اعتماد بالاتری» میشوند.
برخلاف چهرههای سنتی که فاصله زیادی با کاربران دارند، اینفلوئنسرهای اینستاگرامی «هم شبیهترند و هم قابل دسترستر» و همین نزدیکی روانشناختی، قدرت نفوذ آنان را افزایش میدهد.
اعتماد، کلید اصلی اثرگذاری
اعتماد یکی از محورهای مهم مورد بررسی در این تحقیق است. بر این اساس، مصرفکنندگانی که در معرض پستهای برند افراد مشهور اینستاگرامی قرار میگیرند، منبع را «قابل اعتماد» میدانند و نگرشی مثبت به برند نشان میدهند.
به عبارت دیگر، زمانی که یک اینفلوئنسر درباره کیفیت یا تجربه استفاده از محصولی توضیح میدهد، کاربران این سخنان را «صادقانه و بیواسطه» تلقی میکنند، نه بخشی از یک همکاری تبلیغاتی رسمی. همین برداشت، اثرگذاری پیام را چند برابر میکند.
حضور اجتماعی و حسادت؛ عوامل پنهان اما اثرگذار
یافتههای این پژوهش نشان میدهد «حضور اجتماعی» اینفلوئنسرها، یا همان احساس واقعی بودن و ارتباط انسانی، از مهمترین عناصر اثرگذاری به شمار میرود.
در این مقاله آمده است: «هرچه یک شخصیت عمومی تعاملیتر باشد، احتمال ایجاد تمایل و اعتماد بالاتر نیز افزایش مییابد.»
پژوهشگران همچنین به نقش «حسادت خوشخیم» اشاره میکنند؛ احساسی که هنگام مقایسه فرد با یک اینفلوئنسر شکل میگیرد.
آنها افزودند: «حسادت تمایل به برند را افزایش میدهد، زیرا افراد انگیزه دارند که به دستاوردهای برابر [با اینفلوئنسر] دست یابند.»
به باور محققان، برندها قادر هستند از این موضوع بهره بگیرند، زیرا «بازاریابی مبتنی بر اینفلوئنسر» یک راهبرد موثر برای «برندسازی» محسوب میشود.
بر پایه این مطالعه، برندها میتوانند از اینفلوئنسرهایی استفاده کنند که «قابل اعتماد، صادق و با حضور اجتماعی بالاتر» باشند، چرا که این ویژگیها بیش از هر عامل دیگری باعث جذب مخاطب میشود.
این تحقیق بر اساس دادههای ۶۱۰ دنبالکننده یک صفحه اینستاگرامی انجام شده است.
شرکتکنندگان پرسشنامه آنلاین را طی سه ماه تکمیل کردند که شامل پرسشهایی درباره ۳۰ مولفه مرتبط با اعتماد، حسادت، حضور اجتماعی، نگرش به برند و قصد خرید بود.
اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات، اعلام کرد «دشمن» در پی هدف قرار دادن علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، است. او همچنین نسبت به فراهم شدن «زمینه برای نارضایتی» عمومی در ایران هشدار داد.
خطیب شنبه اول آذر در جلسه شورای تامین کهگیلویه و بویراحمد، خامنهای را «عمود و محور» جمهوری اسلامی دانست و گفت: «بنابراین دشمن تلاش میکند که رهبری را هدف قرار دهد... گاهی با ترور و گاهی با هجمههای خصمانهای که امروز احیانا در درون کشور هم به آن میپردازند.»
او توضیح بیشتری درباره تلاشها برای هدف قرار دادن خامنهای ارائه نکرد، اما پیشتر دیگر مقامات ارشد حکومت نیز از نگرانیهای خود در این خصوص سخن گفته بودند.
۲۰ آبان مسعود پزشکیان، رییس دولت جمهوری اسلامی، در سخنانی در صحن علنی مجلس اذعان کرد در جریان جنگ ۱۲ روزه، او نگران آسیب دیدن خامنهای بود.
او افزود در صورت کشته شدن خامنهای، «ما با همدیگر دعوا میکنیم و اصلا لازم نیست اسرائیل بیاید».
ششم تیر، دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در واکنش به سخنان رهبر جمهوری اسلامی درباره پیروزی در جنگ ۱۲ روزه اعلام کرد از محل اختفای خامنهای اطلاع داشته، اما جلوی کشتن او در جریان جنگ را گرفته است.
۱۵ آبان، روزنامه اسرائیل هیوم در تحلیلی درباره ادامه تهدیدات حکومت ایران علیه اسرائیل نوشت گزینه کشتن خامنهای در نبرد اخیر انجام نشد، اما همچنان ممکن است.
پیشتر عزتالله ضرغامی، وزیر پیشین میراث فرهنگی، با اشاره به احتمال کشته شدن خامنهای گفت: «قانون اساسی سازوکار هر وضعیتی را پیشبینی کرده و هیچ بنبستی برای نظام وجود ندارد.»
همچنین قاسم روانبخش، نماینده مجلس، اعلام کرد جمهوری اسلامی «وابسته به شخص نیست».
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در بخش دیگری از اظهاراتش، نسبت به احتمال آغاز موج جدید اعتراضات سراسری در ایران هشدار داد و گفت: «اقدام دیگری که دشمن در این خصوص طراحی و برنامهریزی کرده، دامن زدن به ناامیدی و نارضایتیها است.»
خطیب افزود: «طبیعتا این فشارها، تحریمها و شرایط اقتصادی مختلف، زمینه را برای نارضایتی ایجاد میکند و دامن زدن به این نارضایتیها و ناامیدیها میتواند در جهت اهداف دشمن به کار گرفته شود.»
جمهوری اسلامی در دهههای گذشته هرگونه اعتراضات مردمی را به «دشمن» نسبت داده و آنها را سرکوب کرده است.
شهروندان معترض در تجمعات سالهای گذشته بارها شعارهایی چون «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. معترضان همچنین پوسترها، عکسها و بنرهای خامنهای را به آتش کشیدند.
در روزهای اخیر نیز در پی کشته شدن امید سرلک، جوان پادشاهیخواه، بعد از انتشار ویدیویی از سوزاندن تصویر خامنهای، موجی از آتش زدن عکس رهبر جمهوری اسلامی در میان ایرانیان به راه افتاد و تصاویر آن در شبکههای اجتماعی منتشر شد.
وزیر اطلاعات در واکنش به انتقادات فزاینده از دولت پزشکیان گفت: «این دولت توانست در سطح بینالمللی علیرغم همه فشارها یک حضور پررنگ و اثرگذاری داشته باشد.»
او اضافه کرد «هجمههای ناجوانمردانه» علیه دولت «نشاندهنده کفران نعمت این خدمات است».
پیشتر برخی مقامهای ارشد دولت پزشکیان با اشاره به وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور، از مردم و مسئولان خواستند در شرایط «جنگی» کنونی از طرح انتقادات علنی پرهیز کنند.
محمدرضا عارف، معاون اول پزشکیان، چهارم آبان در جلسه ستاد تنظیم بازار، انتقادها از وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در ایران را کار «دشمن» خواند.
او گفت پس از جنگ ۱۲ روزه «تحلیلهای غلط و شیطنتآمیزی از خارج کشور» مطرح و در داخل کشور تکرار میشود.
پیشتر در سوم آبان، روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران، از دولت انتقاد کرد و نوشت پزشکیان باید بهجای تکرار واژه گرسنگی، با سیاستهای اقتصادی و اجتماعی شکاف طبقاتی را کاهش دهد.
افزایش هزینههای زندگی، تورم شدید و کاهش قدرت خرید خانوارها، از جمله مشکلات اقتصادی هستند که با فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران بیش از پیش شدت گرفتهاند.
از آغاز دهه ۸۰ تا آبان ۱۴۰۴، پرداخت یارانه نقدی یکی از پایدارترین و مناقشهبرانگیزترین سیاستهای اقتصادی ایران بوده است. مسیری که با وعده عدالت و اصلاح قیمتها آغاز شد و امروز با دهکبندیهای سختگیرانه و حذف گسترده افراد از دایره مشمولان دریافت یارانه، به نقطه حساسی رسیده است.
از ابتدای اجرای قانون هدفمندی یارانهها تاکنون، چند موج بزرگ و رسمی حذف از فهرست یارانهبگیران ثبت شده است.
نخستین موج در سال ۱۳۹۴، حدود چهار میلیون نفر را از دریافت یارانه نقدی خارج کرد و در سال ۱۳۹۸ نیز نزدیک به یک میلیون نفر دیگر حذف شدند.
از اسفند ۱۴۰۳ تا آبان ۱۴۰۴ موجی بسیار گستردهتر رخ داد که طی آن حدود ۴.۵ میلیون تا چهار میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از دهکهای چهارم تا نهم یارانه خود را از دست دادند. همزمان، تغییر ساختاری سال ۱۴۰۱ عملا دهک دهم - معادل حدود هشت تا هشتونیم میلیون نفر - را بهصورت دائمی از شمول یارانه نقدی خارج کرد و در کنار آن، طی سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ حداقل ۱۵۰ هزار نفر از ایرانیان مقیم خارج نیز به شکل هدفمند حذف شدند.
تازهترین گزارشها نشان میدهند در روزهای آخر آبان امسال، ۴۳۸ هزار و ۲۲۲ نفر دیگر از فهرست یارانهبگیران کنار گذاشته شدند.
این تحولات در حالی رخ دادهاند که در سال ۱۳۸۸ و در زمان آغاز طرح، حدود ۶۴ میلیون نفر (تقریبا تمام جمعیت کشور) یارانه دریافت میکردند اما اکنون با وجود افزایش جمعیت به حدود ۹۱ میلیون نفر، تعداد یارانهبگیران به حدود ۷۸ میلیون نفر رسیده است.
قصه یارانه نقدی از کجا شروع شد؟
اولین چارچوب کلی برای اصلاح یارانهها در ایران، «قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی» مصوب ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ است.
این قانون، سیاست کلی را اینطور تعریف میکند که یارانهها باید به تدریج برای خانوادههای پردرآمد کاهش پیدا کند یا حذف شود و به نفع خانوارهای کمدرآمد افزایش یابد.
به بیان دیگر، از سال ۱۳۸۳ در سطح قانون عادی پذیرفته شد که یارانهها باید «هدفمند» شوند و پرداخت آنها به همه جمعیت، بدون توجه به درآمد، مطلوب نیست.
این مبنا بعدا با «قانون هدفمند کردن یارانهها» تبدیل به یک طرح اجرایی مشخص شد.
«قانون هدفمند کردن یارانهها» در ۱۶ ماده و ۱۶ تبصره، در جلسه علنی ۱۵ دی ۱۳۸۸ در مجلس شورای اسلامی تصویب و در ۲۳ دی ۱۳۸۸ به تایید شورای نگهبان رسید.
بر اساس ماده یک این قانون، دولت مکلف شد قیمت حاملهای انرژی (بنزین، گازوئیل، نفت کوره، نفت سفید، گاز مایع و سایر مشتقات نفت) و همچنین برخی کالاها و خدمات یارانهای را بهتدریج تا سطحی نزدیک به قیمت فوب خلیج فارس اصلاح کند و منابع حاصل را طبق مواد هفت و هشت قانون، برای حمایت مستقیم از خانوارها و تولید، هزینه کند.
اهداف رسمی قانون بر این بنا بود که ساختار یارانههای کشور از شکل ناکارآمد و ناعادلانه پیشین خارج شود. قانونگذار میخواست با اصلاح قیمتگذاری یارانهای در انرژی و برخی کالاها، مصرف بیرویه را مهار و بهرهوری را افزایش دهد.
در کنار آن، با وجود هشدارهای کارشناسان منتقد، پرداخت نقدی مستقیم به خانوارها ابزاری برای کاهش نابرابری و فقر در نظر گرفته شد.
همچنین بخشی از منابع آزاد شده قرار بود برای تقویت تولید و ایجاد اشتغال بهکار گرفته شود.
یکی دیگر از اهداف مهم، محدود کردن قاچاق سوخت و جلوگیری از رانتهایی بود که از قیمتهای یارانهای ایجاد میشد.
با این حال در متن قانون بهصورت صریح نیامده که «همه مردم» باید یارانه بگیرند؛ بلکه در مواد هفت و هشت صحبت از پرداخت نقدی و غیرنقدی با لحاظ «درآمد خانوار» و همچنین کمک به تولید و بخش سلامت شده است.
اما اجرای عملی در دولت وقت محمود احمدینژاد با قانون مصوب فاصله مهمی پیدا کرد.
آغاز اجرا و شکلگیری «حق دریافت یارانه» برای خانوارها
پس از حدود یک سال آمادهسازی، اجرای قانون هدفمندی وارد فاز عملی شد.
احمدینژاد، شامگاه ۲۷ آذر ۱۳۸۹ در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد از بامداد ۲۸ آذر قیمت حاملهای انرژی، آب و نان با نرخهای جدید اعمال میشود و طرح هدفمندی رسما آغاز شده است. همزمان، یارانه نقدی به حساب سرپرستان خانوار واریز شد.
در مرحله اول، طبق گزارشها، در مجموع مبلغ ۸۱ هزار تومان به هر نفر پرداخت شد که بعدا رقم ثابت ماهانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان برای هر نفر تثبیت شد.
نکات مهم درباره «دریافت یارانه» در این دوره این بود که ثبتنام خانوارها در سامانههایی انجام شد که دولت ایجاد کرده بود و تقریبا کل جمعیت کشور مشمول یارانه نقدی شدند؛ در عمل، قانونِ «هدفمندی» تبدیل به یک پرداخت تقریبا فراگیر شد.
بر اساس تبصرههای قانون هدفمندی، دولت مجاز بود حساب «هدفمندسازی یارانهها» را به نام سرپرست خانوار باز کند و مدیریت برداشت و تصحیح واریزهای اشتباه را بر عهده داشته باشد.
از منظر اجتماعی، از همان سالهای اول، نوعی «حق انتظاری» در جامعه شکل گرفت؛ یعنی مردم یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی را یک حق تثبیتشده برای خود تلقی کردند، هرچند از نظر حقوقی، این حق در متن قانون دائمی نیامده و بهشدت وابسته به تبصرههای بودجه سالانه است.
پس از اجرای قانون، چند دسته تغییر مهم اتفاق افتاد که نخستین مورد در تفسیر ماده ۱۲ قانون در سال ۱۳۹۰ بود.
ماده ۱۲ دولت را مکلف میکند «تمام منابع حاصل از اجرای این قانون» را به حساب خاص هدفمندی نزد خزانهداری کل واریز کند.
مجلس در ششم دی ۱۳۹۰ «قانون تفسیر ماده ۱۲» را تصویب کرد تا روشن شود منظور از «تمام منابع» چیست و ۱۰۰ درصد آن باید در چارچوب مواد هفت، هشت و ۱۱ هزینه شود.
این تفسیر، از منظر حقوق عمومی، قصد داشت جلوی استفاده خارج از قانون از منابع هدفمندی را بگیرد اما در عمل همواره بحث بر سر نحوه هزینهکرد این منابع ادامه یافته است.
از سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ به بعد، تبصرههای بودجه سالانه، بهصورت صریح منابع و مصارف قانون هدفمندی را در قالب جدولها و ردیفهای مستقل تعریف کردند.
در این تبصرهها سقف منابع حاصل از اصلاح قیمتها مشخص میشود.
سهم یارانه نقدی و غیرنقدی، سهم سلامت، سهم تولید و موارد دیگر تفکیک میشود و سازوکار ثبتنام متقاضیان و نیز تشویق به انصراف از یارانه برای اقشار مرفه تعیین میشود.
این تغییر باعث شده است «حق دریافت یارانه» عملا هر سال در قانون بودجه بازتعریف شود و استمرار آن وابسته به مصوبه بودجه باشد، نه فقط قانون پایه ۱۳۸۸.
در دولت دوم احمدینژاد و سپس در دولت حسن روحانی، بحث حذف یارانه اقشار پردرآمد مطرح شد و در برخی مقاطع، مابهالتفاوت فاز دوم هدفمندی برای اقشار مرفه پرداخت نشد.
اما تا سالها، یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی برای بخش بزرگی از جمعیت برقرار ماند و اجرای کامل حذف دهکهای بالای درآمدی با مقاومت سیاسی و اجتماعی روبهرو بود.
نقطه چرخش جدید؛ حذف ارز ترجیحی و «یارانه معیشتی» ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار تومانی
نقطه عطف بعدی در سازوکار دریافت یارانه، اردیبهشت ۱۴۰۱ بود. دولت سیزدهم با حذف ارز ترجیحی چهار هزار و ۲۰۰ تومانی، تصمیم گرفت به جای آن، «یارانه کمکمعیشتی» جدیدی پرداخت کند.
طبق گزارشهای رسمی و رسانهای، از اردیبهشت ۱۴۰۱ دهکهای اول تا سوم، ۴۰۰ هزار تومان و دهکهای چهارم تا نهم ۳۰۰ هزار تومان به ازای هر نفر دریافت کردند.
این پرداختها در چارچوب تبصره ۱۴ قانون بودجه ۱۴۰۱ و آییننامههای اجرایی آن انجام شد؛ یعنی از نظر حقوقی، همچنان زیر چتر «قانون هدفمند کردن یارانهها» و بودجه سالانه ماند، اما شکل و مبلغ یارانه بهطور اساسی تغییر کرد.
از این مقطع، «قانون دریافت یارانه» در عمل به این معناست: اگر خانواری در آزمون وسع یا همان دهکبندی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در دهکهای یک تا ۹ قرار بگیرد و در لیست مشمولان باشد، هر عضو خانوار ماهانه ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار تومان دریافت میکند و دهک دهم اصولا مشمول نیست.
دهکبندی، آزمون وسع و حذفهای بیشتر در سال ۱۴۰۴
از اواخر سال ۱۴۰۲ و بهویژه در بودجه سال ۱۴۰۴، سیاست حذف یارانه پردرآمدها دوباره با صراحت قانونی بیشتری دنبال شد.
در بند «پ» تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۴۰۴ کل کشور، دولت مکلف شده است یارانه نقدی دهکهای هشتم، نهم و دهم را حذف کند و منابع حاصل را بهصورت «بسته حمایت از معیشت محرومان» و تقویت کالابرگ برای دهکهای پایین اختصاص دهد.
در اجرای این حکم از مرداد ۱۴۰۴، یارانه حدود یک میلیون خانوار (بیش از سه میلیون نفر) که بر اساس شاخصهای جدید در دهکهای بالای درآمدی قرار گرفتهاند، قطع شده است.
معیار اصلی جدید، «سرانه هزینه ماهانه هر نفر پس از کسر اجاره مسکن» اعلام شده و اگر این عدد بالای ۱۰ میلیون تومان باشد، خانوار در دهکهای هشت تا ۱۰ قرار میگیرد و از یارانه حذف میشود.
همزمان، بر اساس همین تبصره، تاکید شده است که افراد حذفشده میتوانند در صورت اعتراض، به سامانههای مربوط مراجعه کنند و در صورت احراز استحقاق، «مطابق قانون یارانه خانوارها» دوباره مشمول پرداخت شوند.
اصطلاح «قانون یارانه خانوارها» در اینجا بهعنوان نام غیررسمی برای مجموعه مقرراتی به کار میرود که نحوه دهکبندی، اعتراض و بازگشت به فهرست یارانهبگیران را تنظیم میکند؛ اما ستون اصلی حقوقی همچنان همان قانون هدفمند کردن یارانهها و تبصرههای بودجهای است.
سرنوشت یارانهها در ایران، تصویری فشرده از بحرانهای مزمن اقتصاد کشور است؛ قانونی که با شعار عدالت متولد شد اما در مسیر اجرا زیر فشار تورم، کسری بودجه و تصمیمهای مقطعی دگرگون شد.
حذف گسترده خانوارها نشان میدهد که دولت بیش از هر زمان دیگری به بازتعریف نقش یارانهها نیاز دارد.
علی دهقانکیا، رییس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی تهران، از لغو بیمه تکمیلی بازنشستگان بهدلیل بدهی چندماهه سازمان تامین اجتماعی به بیمهگذار آتیهسازان حافظ خبر داد.
دهقانکیا شنبه اول آذر در مصاحبه با خبرگزاری مهر اعلام کرد بازنشستگان از امروز امکان استفاده از بیمه تکمیلی خود را ندارند و نباید به بیمارستانهای خصوصی مراجعه کنند، چرا که «هزینهها دیگر تحت پوشش نیست».
او توضیح داد سازمان تامین اجتماعی هنوز با شرکت آتیهسازان حافظ به توافق نرسیده و به همین دلیل، بیمه تکمیلی بازنشستگان لغو شده است.
به گفته دهقانکیا، تامین اجتماعی طی ۸ تا ۹ ماه اخیر، حق بیمه تکمیلی بازنشستگان را به آتیهسازان پرداخت نکرده است و اکنون قصد دارد «نظام درمان الزام» را اجرا کند؛ مدلی که بر اساس آن، خدمات درمانی تنها در مراکز ملکی و طرف قرارداد سازمان ارائه میشود.
او با اشاره به ناتوانی بیمارستانها و درمانگاههای سازمان در ارائه خدمات شایسته گفت: «امکانات و پزشکان کافی در دسترس نیست و این مساله نارضایتی بازنشستگان را تشدید کرده است... بازنشستگان فعلا فقط باید به مراکز درمانی تامین اجتماعی مراجعه کنند و مراجعه به مراکز خصوصی توصیه نمیشود.»
در سالهای اخیر، بهدلیل ناتوانی جمهوری اسلامی در مدیریت اقتصاد کشور، گزارشهای متعددی درباره گسترش فقر، وخامت وضعیت معیشتی شهروندان و کمبودهای ساختاری در مراکز درمانی منتشر شده است.
۳۰ شهریور، خبرگزاری ایلنا گزارش داد در حالی که بازنشستگان بهدلیل ناتوانی در پرداخت هزینهها ناچار به صرفنظر از درمان هستند، بیمه تکمیلی سطح خدمات خود را کاهش داده و شرایط بغرنجی برای بازنشستگان ایجاد شده است.
ساعاتی پس از انتشار خبر لغو بیمه تکمیلی بازنشستگان، شرکت آتیهسازان حافظ در اطلاعیهای که در اختیار خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، قرار داد، این موضوع را تکذیب کرد.
در این اطلاعیه آمده است: «در مهلت قانونی قرارداد قبلی، هیچ توقفی در ارائه خدمات رخ نداده و معرفینامههای آنلاین تا ساعت ۲۴ روز ۳۰ آبان صادر شده است.»
آتیهسازان تاکید کرد زیرساختهای الکترونیکی و شبکه مراکز درمانی طرف قرارداد آماده ازسرگیری خدمات هستند و «به محض نهایی شدن توافق» با کانون عالی بازنشستگان، تمام خدمات بیمه تکمیلی بدون وقفه فعال میشود تا بازنشستگان «با آرامش خاطر» امور درمانی خود را پیگیری کنند.
رییس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی تهران در مصاحبهای دیگر، ریشه اصلی بحران کنونی را اختلاف نظر میان سازمان تامین اجتماعی و بیمهگر درباره میزان افزایش تعرفهها و برآورد هزینههای درمان خواند.
دهقانکیا گفت هزینههای دارو و خدمات درمانی بسیار بیشتر از برآوردهای رسمی در حال افزایش است و انتظار این بود که برای تعیین نرخها، واقعیتهای اقتصادی لحاظ شود.
سران سه قوه جمهوری اسلامی ۱۴ مهر پرداخت ۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی را مصوب کردند.
ایلنا ششم آبان گزارش داد با وجود این مصوبه، هنوز اوراق بهادار به بانک رفاه تحویل داده نشده و خطر اختلال بیشتر در ارائه خدمات درمانی به کارگران و بازنشستگان به وجود آمده است.
پیش از آن و در پنجم شهریور، رضا جباری، عضو هیات رییسه مجلس، از «بحران ناترازی» در نظام سلامت ایران خبر داد و تاکید کرد با توجه به شرایط کنونی کشور، دولت در آینده دیگر توان پرداخت هزینههای نظام سلامت را نخواهد داشت.
مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم، قانون حذف چهار صفر از پول ملی و تغییر واحد رسمی پول کشور را برای اجرا به بانک مرکزی ابلاغ کرد؛ قانونی که پس از بیش از دو دهه بحث، چندین بار رفتوبرگشت بین دولت و مجلس و اصلاحات شورای نگهبان، سرانجام وارد مرحله اجرایی شده است.
بر اساس ابلاغیهای که پزشکیان شنبه اول آذر صادر کرد، بانک مرکزی موظف است ظرف دو سال مقدمات آغاز دوره گذار را فراهم و سپس در یک دوره سهساله، گردش همزمان اسکناسهای قدیمی و جدید را مدیریت کند.
پس از پایان این دوره، تعهدات مالی با واحد پول جدید تسویه میشود و اسکناسهای فعلی از چرخه خارج خواهند شد.
این قانون در شرایطی ابلاغ شد که مقامهای اقتصادی و کارشناسان درباره آثار و خسارتهای ناشی از آن دیدگاههای متفاوتی مطرح کردهاند.
طبق متن قانونی که ۱۱ آبان در مجلس تصویب و ۱۴ آبان به تایید شورای نگهبان رسید، «ریال جدید» معادل ۱۰ هزار ریال فعلی تعریف شده و واحد فرعی پول «قران» خواهد بود.
۱۶ مهر، فتحالله توسلی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، حذف صفرها را صرفا اقدامی برای «حفظ منزلت پول ملی» خواند و هشدار داد این سیاست «هیچ تاثیری بر تورم یا رشد اقتصادی ندارد».
او در عین حال تاکید کرد حذف چهار صفر برای مردم نگرانی ایجاد نمیکند و سپردهها و اسکناسها بر اساس واحد جدید معادلسازی خواهند شد.
تلاش ۲۰ ساله
سابقه تصویب این طرح نشان میدهد بحث حذف صفرها به دهه ۱۳۷۰ بازمیگردد.
این طرح نخستین بار در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی مطرح شد، در دولت محمد خاتمی ادامه یافت، در دولت محمود احمدینژاد به حالت تعلیق درآمد و در دولت حسن روحانی به لایحه رسمی تبدیل شد.
مجلس اردیبهشت ۱۳۹۹ این قانون را تصویب کرد، اما مصوبه بهدنبال ایراد شورای نگهبان بازگشت خورد.
نسخه کنونی با اصلاحات این شورا، شامل حفظ نام «ریال» و انتخاب «قران» بهعنوان واحد فرعی، مهر ۱۴۰۴ دوباره به تصویب مجلس رسید و اکنون با امضای پزشکیان وارد مرحله اجرا شده است.
طبق این قانون، دوره گردش موازی پول جدید و قدیم سهساله خواهد بود و بانک مرکزی موظف است از طریق رسانههای رسمی زمان آغاز این دوره را اعلام کند.
تغییر واحد پول میتواند هزینههای زیادی از جمله چاپ اسکناسهای جدید، امحای اسکناسهای قدیمی و اصلاح سامانههای بانکی و حسابداری ایجاد کند.
منتقدان همچنین میگویند این اقدام بدون اصلاحات ساختاری، تاثیر ملموسی بر تورم یا قدرت خرید نخواهد داشت.
تجربه کشورهایی مانند آرژانتین، زیمبابوه، رومانی و یوگسلاوی نشان میدهد حذف صفر بدون کنترل تورم، تنها ارزش اسمی اعداد را کاهش میدهد و نمیتوان آن را گامی در جهت حل مشکلات ریشهای اقتصاد به شمار آورد.
در سوی دیگر، دولت پزشکیان میگوید هدف این قانون سادهسازی محاسبات، ارتقای خوانایی پول ایران و فراهم کردن بستر اصلاحات مالی است.
اکنون با ابلاغ رسمی، بانک مرکزی وارد مرحله اجرای یکی از پرهزینهترین و طولانیترین اصلاحات پولی تاریخ جمهوری اسلامی شده است؛ امری که موفقیت آن همچنان به سیاستهای اقتصادی بزرگتر و کنترل تورم وابسته خواهد بود.
پرداخت ۱۱ هزار میلیارد تومان جریمه در کمتر از دو ساعت از سوی «یک قاچاقچی سوخت»، ابعادی پنهان از شبکههای سازمانیافته قاچاق و پولشویی در ایران را به تصویر کشیده است. این موضوع اکنون وزارت امور اقتصادی و دارایی را هم وارد ماجرا کرده است.
هادی خانی، رییس مرکز اطلاعات مالی و معاون وزیر اقتصاد، شنبه اول آذر گفت که از پلیس امنیت اقتصادی خواسته شده اطلاعات مربوط به این جابهجایی مالی را به وزارت اقتصاد ارائه کند.
به گفته او، بررسی این پرونده پس از آن آغاز شد که پلیس امنیت اقتصادی از شناسایی و دستگیری یکی از «دانهدرشتترین قاچاقچیان سوخت» خبر داد؛ فردی که پس از یک سال «کار اطلاعاتی» بازداشت شد و دستگاه قضایی او را به پرداخت ۱۱ هزار میلیارد تومان جریمه محکوم کرد.
گفته میشود که این متهم ظرف کمتر از دو ساعت کل مبلغ جریمه را پرداخت کرده است.
احمدرضا رادان، فرمانده کل انتظامی فراجا، ۲۷ آبان گفته بود تنها یکی از باندهای قاچاق سوخت، ۱۱ هزار میلیارد تومان جریمه شده و توانسته جریمه را در زمان بسیار کوتاهی بپردازد.
او با اشاره به سود کلان قاچاقچیان گفت که این شبکهها طی سالها با ایجاد زیرساختهای گستردهای مانند لولهکشی، کابلکشی، پمپ و ژنراتور در مناطق ساحلی، عملا یک «شرکت پخش سوخت غیررسمی» ایجاد کردهاند.
کشف شبکه زیرزمینی مخازن سوخت قاچاق در ساحل قشم
حسین رحیمی، فرمانده پلیس امنیت اقتصادی، پیشتر اعلام کرد حجم سالانه قاچاق سوخت در کشور بیش از پنج میلیارد لیتر است و روزانه «حدود یک هزار میلیارد تومان» سوخت از ایران خارج میشود. رقمی که او آن را «ضربهای سنگین به اقتصاد ملی» توصیف کرد.
این در حالی است که انجام فعالیتهایی در این سطح بدون همراهیهای حکومتی عملا غیرممکن است.
قاچاق سازمانیافته در کرمان
در یکی از تازهترین پروندههای قاچاق سوخت، ابراهیم حمیدی، رییس کل دادگستری استان کرمان، هفتم آبان از صدور حکم بیش از ۲۰۰ سال حبس برای ۱۵ متهم پرونده باند بزرگ «قاچاق سازمانیافته سوخت» در جنوب این استان خبر داد.
او گفت: «این افراد به جزای نقدی، ضبط اموال و پرداخت مبالغی معادل یا چند برابر ارزش فرآوردههای نفتی قاچاقشده محکوم شدهاند.»
حمیدی افزود: «ارزش سوخت قاچاقشده در این پرونده بیش از شش هزار میلیارد ریال بوده و دادگاه برای آنان بیش از ۱۹ هزار میلیارد ریال جزای نقدی تعیین کرده است.»
دادستان کرمان اضافه کرد: «در جریان رسیدگی به این پرونده، ۷۹۳ قطعه سکه طلا، ۳۳۵۰ دلار، بیش از یک کیلوگرم طلا، چهار قبضه سلاح، چهار دستگاه خودرو، چند واحد مسکونی و قطعات زمین که از طریق رشوه یا قاچاق بهدست آمده بود، کشف و به نفع دولت ضبط شد.»
حمیدی با اشاره به نقش برخی مسئولان دولتی و جایگاهداران در این پرونده گفت: «رییس وقت اداره صمت رودبار جنوب، مدیران شرکت ملی نفت در کهنوج و جیرفت، تعدادی از کارمندان این شرکتها و چند پیمانکار در میان محکومان هستند.»
مافیای سوخت یا سوختبران؟
قاچاق سوخت در ایران طی دو دهه گذشته به یکی از بزرگترین شبکههای سودآور غیرقانونی در کشور تبدیل شده و حجم آن چنان گسترده است که روایت دولتی «سوختبران خردهپا» دیگر قادر به توضیحش نیست.
در ۷ سال گذشته بیش از هزار سوختبر بلوچ در ایران کشته یا زخمی شدهاند
برای سالها مقامها از قاچاق روزانه ۲۰ میلیون لیتر بنزین سخن میگفتند اما در مهر ۱۴۰۳، موسی غنینژاد، اقتصاددان، رقم جدیدی اعلام کرد: فقط حدود ۷۰ میلیون لیتر از ۱۲۰ میلیون لیتر بنزین توزیعشده در کشور مصرف واقعی است و بیش از ۵۰ میلیون لیتر هر روز قاچاق میشود.
محاسبات ایراناینترنشنال نشان میدهد خروج این حجم سوخت با آنچه جمهوری اسلامی «سوختبری» مینامد قابل توضیح نیست.
این تناقضها در سالهای اخیر به پروندههایی منجر شده که نقش نهادهای دولتی و شبهدولتی را در قاچاق سوخت برجسته میکند.
دو سال پیش و در آذر ۱۴۰۲، دادستان هرمزگان از دستگیری شش دهیار، سه کارمند وزارت صنعت، معدن و تجارت و دو عضو نظام مهندسی به اتهام همکاری با قاچاقچیان خبر داد.
آنان با صدور تاییدیههای صوری برای ماشینآلات راهسازی، امکان دریافت سهمیههای کلان سوخت را فراهم میکردند.
اردیبهشت ۱۴۰۰، رییس دفتر نماینده ایرانشهر در مجلس و تقریبا تمامی کارکنان شرکت نفت منطقه به اتهام مشارکت در قاچاق بازداشت شدند.
با توجه به این که نظارت بر بخش عمده حملونقل و مرزبانی در ایران در اختیار سپاه پاسداران است، تحلیلگران تاکید میکنند این حجم قاچاق بدون همکاری بخشهایی از نیروهای مسئول کنترل مرزها امکانپذیر نیست.