تصمیم به مهاجرت برای بسیاری از ایرانیان تنها «رفتن یا نرفتن» نیست؛ ماندن در وضعیت «انتظاری» است که نه امکان ساختن زندگی در داخل را میدهد و نه اجازه رها کردن آن را. از نگاه جامعهشناسی، این وضعیت یک تعلیق اجتماعی مزمن است و از منظر روانشناختی، به فرسایش روانی میانجامد.
سالهاست برای بسیاری از ایرانیانی که در مسیر مهاجرت گیر افتادهاند، زندگی نه با تصمیمهای قطعی، بلکه با «صبر کردن» پیش میرود؛ از آماده شدن مدارک تا تغییر اوضاع، پایان یک بحران یا شروع یک مسیر تازه.
حسین قاضیان، جامعهشناس، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، این وضعیت را نوعی تعلیق اجتماعی و سیاسی چندین ساله توصیف میکند.
به گفته او، سالهاست مردم نمیدانند اوضاع تغییر میکند یا نه، این تغییر مثبت است یا منفی، باید بمانند یا بروند، بخرند یا بفروشند؛ مدام در وضعیت انتظار به سر میبرند و دست نگه داشتهاند تا ببینند «چی میشه» ...
همین انتظار ممتد، به گفته قاضیان، به روانشناسی اجتماعی امروز ایران معنا داده است.
او در کنار این تعلیق عمومی، به تعلیق اداری ناشی از تصمیمهای سیاسی و اداری برخی سفارتخانهها هم اشاره میکند. این تعلیق بهویژه برای کسانی که در فرایند مهاجرت هستند، تشدید شده است.
او تاکید میکند که ترکیب تعلیق اجتماعی-سیاسی و تعلیق اداری، وضعیت بلاتکلیفی را «عمیقتر و فراگیرتر» کرده است.
از استرس تا فرسایش روانی
شیدا شاولیان، رواندرمانگر، نیز در گفتوگو با ایراناینترنشنال، تعلیق را از زاویه روانشناختی توضیح میدهد.
به گفته او، تعلیق کوتاهمدت حتی اگر اضطرابآور باشد، قابلتحملتر است، چون ذهن هنوز به پایان آن باور دارد؛ به اینکه تعطیلیهای ناخواسته سیاسی تمام میشود، سفارتها به روند قبلی برمیگردند و زندگی جلو میرود.
اما در تعلیق بلندمدت، پایان نامعلوم است و نتیجه آن فقط استرس نیست، بلکه فرسایش روانی به همراه دارد.
شاولیان توضیح میدهد که در این شرایط، فرد بهتدریج احساس میکند نمیتواند تصمیم قطعی بگیرد و هیچ تصمیمی معتبر نیست.
این وضعیت بر امید، برنامهریزی و حتی تحمل امور روزمره، اثر میگذارد.
به گفته این رواندرمانگر، یکی از پیامدهای مهم این فرسایش، اختلال در تصمیمگیری بلندمدت است: «همان چیزی که برای احساس ثبات در زندگی به آن نیاز داریم.»
وقتی آینده نامعلوم باشد، مغز وارد «حالت بقا» میشود و تصمیمهایی مثل ازدواج، بچهدار شدن، سرمایهگذاری اقتصادی یا تعهد شغلی به تعویق میافتد. فرد مدام میگوید «فعلا»؛ فعلا امروز بگذرد.
روایت اول: پنج سال انتظار
این توصیفها در روایتهای شهروندانی که با ایراناینترنشنال گفتوگو کردهاند، عینیت پیدا میکند.
«الی»، پرستاری که پنج سال است برای مهاجرت تلاش میکند، میگوید در مسیرش بارها به دلایل مختلف متوقف شده؛ از مدرک زبان که چند بار اعتبارش تمام شده تا مشکلات سفارت.
او میگوید اگر قرار بود در ایران بماند، میتوانست شغل دوم راه بیندازد و از کار فعلیاش خارج شود، اما تصمیم مهاجرت همه چیز را معلق کرده است.
به گفته این پرستار جوان، هر تصمیم مهمی به تعویق افتاده: «میگویی بگذار ببینم قضیه مهاجرتم چه میشود، بعد میبینی روزها و ماهها و سالها گذشته و هنوز هیچ کاری نکردهای.»
بزرگترین ترس او، بیثباتی اقتصادی و سیاسی ایران است؛ اینکه هر لحظه اتفاقی تازه بیفتد و کل مسیر را عوض کند.
او میگوید اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، احتمالا مجبور میشود قید مهاجرت را بزند و به اجبار در ایران بماند.
زندگی موقت
شاولیان این وضعیت را «احساس زندگی موقت» مینامد؛ احساسی که زندگی واقعی هنوز شروع نشده و فرد فقط در حال انتظار است.
به گفته او، این حالت میتواند هم اضطرابزا باشد، چون آینده مبهم است، و هم افسردهکننده، چون زمان حال بیمعنا میشود.
در این شرایط، کرختی روانی اغلب یک مکانیسم دفاعی است: «روان برای اینکه زیر فشار، امیدش را از دست ندهد، احساسات را کمحجم میکند و فرد سعی میکند خیلی دلبسته چیزی نباشد.»
جنگ ۱۲ روزه نیز نمونهای از تعلیق بود؛ چون کسی نمیدانست چقدر طول میکشد یا چه اتفاقی رخ میدهد. اما ایرانیان سالهاست با شکلهای مختلف تعلیق زندگی میکنند؛ از سختتر شدن مهاجرت گرفته تا بلاتکلیفیهای مزمن.
حتی مهاجران ایرانی هم این احساس تعلیق را تجربه میکنند و به همین دلیل، اضطراب و افسردگی از اختلالات شایع در جامعه ایرانی است.
روایت دوم: دویدن و نرسیدن
شهروند دیگری که سه سال است برای مهاجرت تحصیلی اقدام کرده، به ایراناینترنشنال میگوید مسائل سیاسی، قطع ارتباطها و جنگ، باعث شده هر بار با مانعی تازه روبهرو شود.
او میگوید بلاتکلیفی فقط تصمیمهای بزرگ مثل ترفیع شغلی، جابهجایی شهر یا ازدواج را معلق نکرده، بلکه حتی روی تصمیمهای کوچک مثل خرید لباس هم سایه انداخته است: «تمام کارهایی که میخواستم انجام بدهم عقب افتاد و کسانی که قبلا از من عقبتر بودند، حالا جلوترند.»
فشار روانی این وضعیت، به گفته او، آنقدر بالاست که به تراپی روی آورده و احساس ناکافی بودن و شکست دارد.
با این حال، این شهروند هنوز به تلاشش برای رفتن ادامه میدهد، هرچند میگوید زندگی برایش سختتر شده است.
تعلیق بهعنوان تجربه نسلی
افراد مختلف، واکنشهای متفاوتی به این احساس تعلیق و بلاتکلیفی دارند؛ برخی وارد انکار میشوند، برخی خشمگین میشوند و برخی بیتفاوت به نظر میآیند که اغلب ناشی از خستگی شدید روانی است.
گروهی نیز دائما بین امید و ناامیدی در نوسان هستند که این حالت به گفته شاولیان، اگر به تصمیمی قطعی ختم نشود، فرسایندهترین وضعیت روانی را ایجاد میکند.
شاولیان میگوید مساله فقط مهاجرت یا ویزا نیست: «ما نسلی داریم که سالهاست در انتظار زندگی میکند؛ چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور. نسلی که نمیداند باید روی تصمیمهایش بایستد یا نه.»
این انتظار طولانی، به اعتقاد این رواندرمانگر، نه فقط برنامههای روزمره و آینده، بلکه احساس تعلق، امید و حتی رویاپردازی را هم فرسوده است.
روایت سوم: امید در دل نامطمئن بودن
شهروند دیگری که بعد از سرکوبهای ۱۴۰۱ تصمیم به مهاجرت گرفته، به ایراناینترنشنال میگوید این بلاتکلیفی اجازه نداده مسیر شغلیاش را در داخل گسترش دهد.
او میگوید احساس «رفتنی بودن» باعث شده از همنسلانش عقب بماند و حتی تصمیم بچهدار شدن را به تعویق بیندازد.
بیشترین فشار روانی برای او، مطمئن نبودن و آینده مبهمی است که بهویژه با عملکرد کند سفارتها تشدید شده است.
با این حال، او درباره نگاهش به آینده میگوید: «امید، امید و امید.»
این تجربههای فردی در خلأ رخ ندادهاند. در جریان جنگ ۱۲ روزه، فعالیت برخی سفارتخانههای خارجی در ایران تعطیل یا نیمهتعطیل شد و روند صدور ویزا برای بسیاری از ایرانیان نیمهکاره ماند.
هرچند در هفتههای بعد، فعالیت بعضی سفارتها به حالت عادی بازگشت، اما دایره عملکرد برخی دیگر، از جمله سفارت آلمان، همچنان محدودتر از قبل است.
سفارت آلمان در جریان جنگ بهطور موقت تعطیل شد و پس از آن با کاهش نیروی انسانی بازگشایی شد.
در ماههای اخیر، گروهی از متقاضیان ویزای آلمان بارها در اعتراض به خودداری سفارت از صدور ویزا دست به تجمع زدهاند.
آنها میگویند با وجود دریافت پیشتاییدیه، سفارت وقت جدیدی تعیین نمیکند.
تعلیق بیپایان
هرچند سفارت آلمان اعلام کرده از ۱۷ دی پذیرش درخواستهای جدید ویزای شنگن را از سر میگیرد، اما برای بسیاری، این وعدهها هنوز به معنای پایان تعلیق نیست.
در چنین شرایطی، آنچه بیش از هر چیز به چشم میآید، تداوم وضعیتی است که نه کاملا متوقف است و نه در حرکت.
همانطور که شاولیان میگوید، وقتی احساس میکنیم «زندگی هنوز شروع نشده»، سلامت روان شروع به آسیب دیدن میکند.
قاضیان نیز این تعلیق را نه فقط رویدادی فردی، بلکه تجربهای جمعی توصیف میکند که طی دستکم سه دهه، بر جامعه ایران سایه انداخته است.
نیروی هوافضای سپاه پاسداران اعلام کرد از ۲۴ آبان عملیات بارورسازی ابرها را در شمالغرب، شمال شرق و فلات مرکزی ایران، آغاز کرده است. همزمان مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، گفت که خداوند به تازگی بارانی فرستاد که حداقل مشکل بیآبی را برطرف کرد.
روابط عمومی هوافضای سپاه پاسداران پنجشنبه ۲۷ آذر اعلام کرد: «عملیات بارورسازی ابرها میتواند بین ۱۸ تا ۲۵ درصد موجب افزایش میزان بارندگی شود.»
به گفته سپاه، تمامی پروازهای بارورسازی تا پایان فصل بهار با رعایت کامل اصول ایمنی و تنها در شرایط جوی مناسب انجام میشود.
این در حالی است که مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم پنجشنبه با اشاره به بحرانهای موجود در کشور گفت از روزی که دولتش آغاز به کار کرد، باران هم نمیبارید، «اما خداوند به تازگی بارانی فرستاد که حداقل مشکل بیآبی را برطرف کرد».
برای اینکه بارورسازی ابرها بتواند به تامین آب کمک کند، باید چند شرط پایه و غیرقابلچشمپوشی وجود داشته باشد.
این روش بدون وجود ابر مناسب عملا کارایی ندارد و نمیتواند از «آسمان صاف» باران تولید کند. ابرها باید از نوع سرد یا مختلط باشند و درون آنها قطرات آب فوقسرد یا بلور یخ وجود داشته باشد.
وجود رطوبت کافی در جو و ضخامت عمودی مناسب ابر برای بارورسازی ابرها ضروری است. در مناطقی که اقلیم خشک دارند، رطوبت ورودی به جو محدود است یا سامانههای بارشی فعال شکل نمیگیرد، بارورسازی ابرها عملا آبی تولید نمیکند و نتیجهای نخواهد داشت.
از نظر فیزیکی نیز دمای لایههای ابری نقش تعیینکننده دارد. در رایجترین روشهای بارورسازی، بخشی از ابر باید دمایی کمتر از صفر درجه داشته باشد تا فرآیند شکلگیری بارش تقویت شود.
وجود آب فوقسرد در ابرها نیز برای این کار ضروری است و در ابرهای کاملا گرم، اثرگذاری این روش بسیار محدودتر میشود.
علاوه بر این، بارورسازی تنها یک عامل تقویتکننده است و نمیتواند جای سامانههای جوی فعال را بگیرد.
مهدی زارع، پژوهشگر مخاطرات طبیعی ۱۳ آذر گفت: «در بارورسازی ابرها اگر محاسبات دقیق نباشد، که اغلب بهخاطر کمبود تجهیزات این اتفاق میافتد، پاشیدن مواد بارورساز نتیجه معکوس میدهد یعنی بهجای بارش، قطرات آب کوچکتر شده و ابر عملا عقیم میشود و بارش طبیعی خود را نیز از دست میدهد.»
او در گفتوگو با رویداد ۲۴ افزود: «بارورسازی در بهترین شرایط میتواند بین ۱۰ تا ۱۵ درصد بارش را در یک منطقه محدود افزایش دهد؛ مقداری که برای جبران خشکسالیهای شدید ایران کافی نیست.»
مهدی زارع اضافه کرد: «ابرهای بارانزا معمولا در ارتفاعات ترکیه بخش زیادی از رطوبت خود را از دست میدهند و وقتی به فلات مرکزی ایران میرسند، پتانسیل چندانی برای بارش ندارند.»
گزارش سپاه از اقدام برای بارورسازی ابرها در حالی منتشر شده که محمدمهدی جوادیانزاده، رییس سازمان توسعه و بهرهبرداری فنآوریهای نوین آبهای جوی ۲۵ آبان از بارورسازی ابرها در حوضه آبریز دریاچه ارومیه با یک هواپیما خبر داده بود.
او با تاکید بر ادامه عملیات بارورسازی ابرها در حوضه آبریز دریاچه ارومیه، گفت تلاش بر این است که یک هواپیمای بارورسازی به صورت اختصاصی در فرودگاه تبریز مستقر شود و به استانهای آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی خدمات ارائه کند.
سازمان هواشناسی: تاثیر بارورسازی ابرها قابل ملاحظه نیست
با تشدید بحران آب در ایران، سحر تاجبخش، رییس سازمان هواشناسی ۱۴ آبان گفت: «استفاده از راهکار بارورسازی ابرها نمیتواند مشکلات جدی ما در کشور از جمله خشکسالیهای ممتد کمبود منابع آب زیرزمینی و سطحی را جبران کند.»
او افزود: «بارورسازی ابرها در بهترین حالت حدود ۱۰ درصد افزایش بارشها را در یک سیستم جوی و مقدار آب قابل بارش به دنبال خواهد داشت و قابل ملاحظه نخواهد بود.»
مقامهای آبفا اعلام کردهاند که در سال آبی جاری ۱۵ استان کشور هیچگونه بارشی تجربه نکردهاند.
یافتههای یک پژوهش دانشگاهی نشان میدهد شبکههای محلی اینستاگرام در سالهای اخیر به یکی از مهمترین بسترهای قدرتیابی اقتصادی و اجتماعی زنان طبقه فرودست در استان تهران تبدیل شدهاند.
این روند از شکلگیری کسبوکارهای خرد خانگی آغاز میشود و در ادامه به تغییر الگوهای مرجعیت و حتی اثرگذاری اجتماعی و سیاسی میرسد.
این تحقیق با هدف بررسی نقش شبکههای محلی آنلاین، بهویژه اینستاگرام، در چگونگی قدرتیابی اجتماعی، اقتصادی و نمادین زنان طبقه فرودست استان تهران انجام گرفت.
یافتههای این پژوهش برگرفته از رساله ابوالفضل حاجیزادگان، دانشجوی دکتری جامعهشناسی اقتصادی دانشگاه تهران، است و با همکاری حمیدرضا جلاییپور، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، در قالب مقاله در آخرین شماره فصلنامه «مسائل اجتماعی ایران» دانشگاه خوارزمی منتشر شده است.
۷ میدان محلی در اینستاگرام
این مطالعه در ابتدا به ارزیابی ساختار شبکههای محلی اینستاگرام در استان تهران پرداخت و با بررسی روابط میان ۱۱ هزار و ۵۱۵ صفحه پرمخاطب محلی و چهار هزار و ۲۴۳ صفحه پرمخاطب ملی، میدانهای محلی را شناسایی کرد.
در نهایت هفت میدان محلی شناسایی شدند که «زنان دارای مشاغل آنلاین»، «سلبریتیها»، «محافظهکاران»، «مرکزنشینها» و «ترکزبانها» از برجستهترین آنها بودند.
میدان زنان شاغل آنلاین با ۴۸ درصد بیشترین سهم از صفحات شناساییشده را به خود اختصاص داد و پس از آن، سلبریتیها با ۲۴ درصد و محافظهکاران با ۱۵ درصد در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
نتایج حاکی از آن است که در اغلب میدانهای محلی، مردان همچنان سهم بیشتری از مرجعیت دارند، اما زنان در حوزه کسبوکارهای آنلاین بهطور معناداری جایگاه بالاتری پیدا کردهاند.
در این مقاله آمده است: «زنان تنها بهواسطه کسبوکارهای آنلاین توانستهاند در مناطق مختلف استان تهران مرجعیت محلی پیدا کنند.»
این فعالیتها اغلب شامل فروش محصولات خانگی، خدمات زیبایی، آموزشهای مهارتی و تولید محتواهای کاربردی روزمره است.
این قبیل فعالیتها بدون نیاز به سرمایه اولیه بالا، امکان ورود زنان فرودست به بازار را فراهم میآورد و آنها را به چهرههای شناختهشده محلی تبدیل میکند.
جغرافیای قدرتیابی زنان
بررسی توزیع جغرافیایی این میدانها نشان میدهد مناطق مهاجرپذیر و شهرکهای تازهساز، همزمان با افزایش جمعیت، با گسترش کسبوکارهای محلی آنلاین زنان پیوند خوردهاند.
بر این اساس، میدانهای زنان دارای مشاغل آنلاین «بهطور معناداری در مناطقی از استان تهران قدرت بیشتری دارند که مهاجرپذیرترند، در سالهای اخیر در آنها شهرکسازی انجام شده و نهادهای سنتی، مذهبی و حکومتی ضعیفتری دارند».
از مرجعیت محلی تا اثرگذاری ملی
پژوهش در ادامه از سطح محلی فراتر میرود و رابطه این میدانها را با مرجعیت ملی مورد بررسی قرار میدهد.
در ادامه آمده است: «بیشترین مرجعیت صفحههای پرمخاطب ملی بهترتیب در میدان سلبریتیها، زنان شاغل و محافظهکاران دیده میشود و از این جهت، این سه میدان محلی آنلاین قابلیت تاثیرگذاری مستقیمتری بر نگرشها و رفتارهای سیاسی شهروندان دارند.»
در میدان زنان شاغل، صفحات آموزشی نقش پررنگی داشتند که بیشتر آنها «اصول و تکنیکهای لازم برای موفقیت در کسبوکارهای آنلاین را آموزش میدهند».
برای سنجش روند قدرتیابی، پژوهشگران واکنش کاربران به بیش از ۶۵۰ هزار پست منتشرشده بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۳ را تحلیل کردند.
بررسیها حکایت از آن دارد که توجه مخاطبان به صفحات زنان، در مقایسه با مردان، بهطور چشمگیری افزایش داشته است.
بر اساس دادهها، «حدود دو سال قبل از ظهور جنبش زن، زندگی، آزادی، این روند به نفع زنان تغییر کرده و تاکنون نیز با شیب قابل توجهی ادامه پیدا کرده است».
پژوهش این روند را مصداق «سیاست حضور» زنان میداند؛ حضوری که با هدف بهبود زندگی فردی آغاز میشود، اما در مقیاس جمعی میتواند به شکلگیری یک «ناجنبش اجتماعی» بینجامد.
یافتهها همچنین نشان میدهد که ساکنان شهرکهای جدید حاشیه تهران «برای داشتن یک زندگی معمولی و آبرومندانه، مطالبه یک دولت کارآمد و غیرسرکوبگر را دارند».
اطلاعات دریافتی ایراناینترنشنال حاکی از آغاز دور جدید فشار و برخورد با فعالان مدنی، رسانهای و سیاسی در برخی شهرستانها است؛ اقدامی که بهگفته منابع آگاه، با هدف ایجاد فضای ارعاب و پیشگیری از شکلگیری اعتراضات احتمالی در پی اجرای طرح دولت برای افزایش قیمت بنزین انجام میشود.
بر اساس این اطلاعات، تعدادی از فعالان مدنی و رسانهای بهدلیل انتشار مطالب انتقادی یا تحلیلی در شبکههای اجتماعی احضار شدهاند.
این اطلاعات حاکی است که در جریان این احضارها، به آنها هشدار داده شده از انتشار محتوا درباره افزایش قیمت سوخت و انرژی خودداری کنند تا به گفته مقامهای امنیتی، «فضای ملتهب» ایجاد نشود.
همزمان، منابع ایراناینترنشنال میگویند میزان احضارها و تماسهای نهادهای انتظامی و امنیتی در شهرستانها افزایش یافته است.
این منابع افزودند که جمهوری اسلامی تلاش میکند دامنه این برخوردها را به تعداد بیشتری از فعالان محلی گسترش دهد.
این تحولات در حالی رخ میدهد که دولت از ۲۲ آذر طرح جدید سوخت را اجرا کرده و بنزین بهصورت سهنرخی عرضه میشود.
مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، پنجشنبه ۲۷ آذر با دفاع از این تصمیم گفت دولت قیمت بنزین را افزایش داده، اما در این طرح «به هیچکس فشاری وارد نیامده است.»
همزمان، محمد گلزاری، دبیر شورای اطلاعرسانی دولت پزشکیان، درباره تصمیم دولت برای افزایش قیمت بنزین گفت بهخاطر اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸ «به نقطهای رسیدیم که کسی جرات اقدام نداشت و این بحران تصمیمگیری ما را از صادرکننده، به واردکننده بنزین تبدیل میکرد.»
او افزود: «اما مصوبه بنزین در این دولت محرمانگی نداشت و راحت در اختیار مردم قرار گرفت و منتشر شد و همه از مردم، اقتصاددانها و فعالان فضای مجازی درباره آن صحبت کردند.»
با این حال، کارشناسان اقتصادی نسبت به پیامدهای این تصمیم هشدار داده و تاکید کردهاند افزایش قیمت حاملهای انرژی بهطور مستقیم باعث رشد هزینه حملونقل و در نتیجه افزایش قیمت سایر کالاها و خدمات خواهد شد.
مجتبی یوسفی، نماینده اهواز، ۲۵ آذر اعلام کرد که افزایش قیمت بنزین فشار مستقیم معیشتی بر ۸۵ میلیون ایرانی وارد میکند.
افزایش حساسیت نهادهای امنیتی نسبت به واکنشهای اجتماعی به قیمت سوخت، در شرایطی صورت میگیرد که تجربه افزایش ناگهانی بهای بنزین در آبان ۹۸ هنوز در فضای عمومی زنده است؛ رویدادی که به اعتراضات سراسری، سرکوب گسترده، کشته شدن شمار زیادی از شهروندان و بازداشت صدها نفر انجامید.
پس از جنگ اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل نیز حکومت ایران موج جدیدی از سرکوبها را آغاز کرد.
۲۹ مهر، دبیرکل سازمان ملل در گزارشی به مجمع عمومی، تصویر تیرهای از وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه کرد و نسبت به افزایش اعدامها، شکنجه بازداشتشدگان، سرکوب اقلیتها و محدودیتهای فزاینده بر آزادیهای مدنی هشدار داد.
شماری از شهروندان در پیامهایی به ایراناینترنشنال گفتهاند ترک ایران برایشان نه یک انتخاب آزادانه، بلکه واکنشی ناگزیر به فشارهای اقتصادی و سیاسی و آینده مبهم بوده است. فشاری که به گفته آنها، امکان ماندن و ساختن زندگی عادی را از میان برده و مهاجرت را به اجبار بدل کرده است.
ایراناینترنشنال پنجشنبه ۲۷ آذر، برابر با ۱۸ دسامبر و همزمان با روز جهانی مهاجران، از مخاطبان خود پرسید: «تجربه شما از مهاجرت چه بوده و این مسیر چه چالشها، فرصتها و درسهایی برایتان داشته است؟ اگر به گذشته برگردید، آیا باز هم مهاجرت را انتخاب میکنید؟»
پاسخها، تصویری چندلایه و گاه متناقض از مهاجرت ترسیم کرده است؛ برای برخی «فرصت» بوده، برای بسیاری «اجبار» و گریزی از بحرانهای انباشته زیر سایه جمهوری اسلامی و برای گروهی دیگر، رویایی که زیر فشار اقتصاد، سیاست و نابرابری، هر روز دورتر و دستنیافتنیتر شده است.
در بخش قابل توجهی از این روایتها، مهاجرت نه تصمیمی آگاهانه، بلکه واکنش به شرایطی توصیف میشود که به گفته پاسخدهندگان، امکان زندگی عادی، برنامهریزی برای آینده و حتی امید به ماندن را از آنها گرفته است.
شماری از مخاطبان در پیامهای خود تاکید کردهاند آنچه آنها را به مهاجرت رسانده، نه انتخابی آزادانه، بلکه شرایطی بوده که به گفتهشان، زندگی عادی را ناممکن کرده است.
یکی از مخاطبان نوشت: «مهاجرت نبود؛ فرار از زندان حکومت جمهوری اسلامی بود.»
این جمله کوتاه، خلاصه وضعیتی است که در روایتهای متعدد شهروندان درباره مهاجرت تکرار شده است.
برخی تجربه مهاجرت را با قیاس مستقیم زندگی در خارج و داخل ایران شرح دادهاند.
شهروندی که حدود هشت سال پیش برای تحصیل به اسپانیا رفته، از تفاوت چشمگیر سطح زندگی، قیمتها و کیفیت کالاها گفت، اما یادآوری کرد بازگشت اجباری به ایران و جهش نرخ ارز، مسیر زندگی او را تغییر داده است: «آن زمان یورو چهار هزار تومان بود و امروز حدود ۱۳۰ هزار تومان است.»
او این مساله را به معنای بسته شدن راه مهاجرت خواند و از بنبست اقتصادی، ناتوانی در خرید خانه، ادامه تحصیل و شکل دادن آینده سخن گفت که نتیجهاش برای او، «افسردگی شدید» بوده است.
در میان پیامها، حسرت نقشی پررنگ داشته است.
چند مخاطب نوشتند اگر به گذشته بازمیگشتند، چند دهه قبل مهاجرت میکردند تا آینده فرزندانشان تضمین شود.
یکی از مخاطبان گفت انتظار برای به ثمر رسیدن «وعدهها» به سقوط در وضعیتی انجامیده که به گفته او، «درههای نکبت» است.
مهاجرت به هر قیمت
در پیامهای شهروندان، مهاجرت برای برخی نه تصمیمی حسابشده، که آخرین راه گریز از فرسودگی توصیف شده است.
یکی از شهروندان با ارسال پیامی صوتی به ایراناینترنشنال گفت: «زندگی در ایران خیلی سخت شده است. خیلیها آرزو دارند از اینجا مهاجرت کنند.»
مخاطبی هم نوشت دوست دارد «هرچه دارد بفروشد» و همراه خانواده از ایران خارج شود؛ حتی اگر مسیر، اردوگاه و قاچاق باشد.
او زندگی در ایران را «ثانیهبهثانیه زجرآور» خواند و گفت هر رنجی در راه مهاجرت را به ماندن ترجیح میدهد.
چند شهروند نیز در پیامهای خود به صراحت از مهاجرت غیرقانونی سخن گفتهاند؛ رفتنهای گروهی، بیپول، بیپناه و پرخطر. جوانانی که به گفته خودشان «پولی ندارند»، اما ماندن را هم ناممکن میدانند.
در این روایتها، مهاجرت بیش از آنکه افق آینده باشد، واکنشی فوری به احساس زندانی بودن در ایران است؛ احساسی که برخی آن را به تداوم جمهوری اسلامی و بدتر شدن روزبهروز اوضاع کشور نسبت دادهاند.
در میان این پیامها، تجربه شکستخورده مهاجرت هم دیده میشود.
شهروندی نوشت پس از مهاجرت، تمام داراییاش از دست رفته و ناچار به بازگشت شده است؛ بازگشتی که با تلاشهای ناموفق بعدی برای خروج دوباره همراه بوده.
این روایتها نشان میدهند مهاجرت همیشه به «نجات» ختم نمیشود اما حس پشیمانی از ماندن همچنان پررنگ است.
یکی از مخاطبان نوشت مهاجرت نکرده، اما «وحشتناک پشیمان» است که در ایران مانده است.
در مقابل، گروهی از شهروندان با وجود میل به ترک کشور، اصلا امکان مهاجرت نداشتهاند.
شماری از مخاطبان با برجسته کردن نقش پول در این تصمیم، گفتند توان مهاجرت ندارند، اما دوست دارند مهاجرت کنند.
از سوی دیگر، برخی از کسانی که مهاجرت را تجربه کردهاند، آن را مسیری سخت اما غیرقابل بازگشت خواندند.
ماندن یا رفتن
بخش دیگری از پیامها، مهاجرت را در چارچوبی وسیعتر دیدهاند؛ نه فقط بهعنوان جابهجایی جغرافیایی، بلکه نشانهای از نابرابری جهانی.
یکی از مخاطبان نوشت مهاجرت برای مردم عادی تفاوت زیادی با ماندن ندارد و جهان به دو قطب «غنی و فقیر» تقسیم شده است؛ جایی که سرمایهداران از هر طوفانی ثروتمندتر بیرون میآیند و سهم بسیاری از مردم، تنها «آسمان» است. در این نگاه، مهاجرت هم الزاما راه رهایی نیست.
در مقابل، شماری از مخاطبان با تاکید بر دلبستگی به ایران، مهاجرت را «انتخابی تلخ و تحمیلی» دانستند.
یکی از آنها با اشاره به زیباییهای طبیعی و ظرفیتهای اقتصادی ایران نوشت که ترک چنین کشوری برای هر ایرانی دشوار است، اما حکومت «توتالیتر» بسیاری را ناگزیر به پذیرش رنج مهاجرت کرده است.
او از تجربه بیاحترامی، از دست دادن هویت و نگاه «بیگانهساز» در کشور مقصد گفت؛ جایی که مهاجر باید خود را از نو تعریف کند.
برخی دیگر اما همچنان به ماندن باور دارند و میگویند اگر مهارت و پشتوانهای نباشد، مهاجرت لزوما زندگی بهتری نمیسازد و با همه مشکلات، ایران را ترجیح میدهند.
یکی از شهروندان با ارسال پیام صوتی به ایراناینترنشنال گفت: «برای نجات فرزندانم، برای اینکه زیر دست آخوند درس نخوانند، باید هر طور شده از ایران مهاجرت کنم.»
برخی دیگر از شهروندان هم در پیامهایشان مهاجرت را نه برای خود، بلکه برای آینده فرزندان ضروری دانستند؛ خانوادههایی که ادامه تحصیل، شغل و انتخاب آزادانه نسل بعد را تنها در خروج از کشور ممکن میبینند.
بر اساس دادههای رسمی، شمار ایرانیان نسل اول مقیم خارج از کشور بین ۱.۷ تا دو میلیون نفر برآورد میشود. اما منابع غیررسمی، این رقم را تا بیش از هشت میلیون نفر هم ارزیابی کردهاند.
در کنار مهاجرت خارجی، مهاجرت داخلی نیز در روایتهای مخاطبان دیده میشود؛ جابهجاییهایی که بیش از آنکه انتخابی دلخواه باشد، تلاشی برای نزدیکتر شدن به امکانات و آیندهای قابل پیشبینیتر است.
برخی، از شهرهای کوچک به کلانشهرها رفتهاند و گفتهاند این انتقال به بهبود آموزش فرزندان و کیفیت زندگی کمک کرده است.
در مقابل، گروهی دیگر تاکید دارند مهاجرت داخلی زمانی میتواند «راهحل» باشد که دسترسی به امکانات، آموزش، درمان و فرصتهای شغلی در سراسر کشور بهطور عادلانه توزیع شود.
هانا نویمن، نماینده پارلمان اروپا و رییس هیات روابط پارلمان اروپا با ایران، بازداشت خشونتبار مدافعان حقوق بشر و روزنامهنگاران در مراسم خسرو علیکردی، وکیل دادگستری جانباخته در مشهد را نشانه «تشدید نگرانکننده سرکوب» در ایران خواند و خواستار آزادی فوری تمامی بازداشتشدگان شد.
نویمن در بیانیهای تبدیل مراسم یادبود یک وکیل حقوق بشر به «عملیات پلیسی» را پیامی آشکار از سوی مقامهای جمهوری اسلامی دانست و نوشت این اقدام نشان میدهد حکومت ایران مصمم است نهتنها صدای اعتراض، بلکه حافظه جمعی، همبستگی اجتماعی و حتی سوگ را نیز خاموش کند.
به گفته او، بازداشت شهروندان بهدلیل حضور در مراسم ختم، عبور از مرزهای بنیادین حقوق بشر و جرمانگاری ابتداییترین اشکال انسانیت است.
رییس هیات روابط پارلمان اروپا با ایران با اشاره به اسامی شماری از بازداشتشدگان از جمله نرگس محمدی، عالیه مطلبزاده، سپیده قلیان، هستی امیری و پوران ناظمی، خواستار آزادی فوری و بیقیدوشرط تمامی افرادی شد که بهدلیل استفاده از حقوق اولیه و آزادیهای بنیادین خود بازداشت شدهاند.
مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران نیز ۲۶ آذر در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس با اشاره به بازداشت شماری از شهروندان در مراسم یادبود علیکردی، اعلام کرد گزارشهای مربوط به این موضوع را «بهطور دقیق و مستمر» دنبال میکند.
ملاله یوسفزی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، ضمن ستودن شجاعت نرگس محمدی و اعلام همبستگی با او، خواستار آزادی بیقید و شرط این فعال حقوق بشر شد.
نویمن در ادامه تاکید کرد پارلمان اروپا «قاطعانه در کنار مردم ایران ایستاده است، نه در کنار کسانی که وکلا را زندانی میکنند، مدافعان حقوق بشر زن را هدف قرار میدهند و مراسم را به صحنه ارعاب بدل میکنند».
او همچنین بازداشت دوباره نرگس محمدی را با توجه به وضعیت جسمانی شکننده او و سابقه سالها زندان بهدلیل فعالیتهای مسالمتآمیز حقوق بشری، «بهطور ویژه نگرانکننده» توصیف کرد و افزود این اقدام نشانه تلاشی سیستماتیک برای ارعاب کسانی است که از کرامت انسانی، عدالت و پاسخگویی دفاع میکنند.
این نماینده پارلمان اروپا نوشت سرکوب نمیتواند حقیقت را خاموش کند و ماشین ترس، مطالبه مردم ایران برای آزادی و عدالت را از میان نخواهد برد.
نقض حق سوگواری و مطالبه دادخواهی
انجمن خانواده قربانیان پرواز اوکراینی نیز در واکنش به بازداشت و سرکوب فعالان مدنی و حقوق بشری در مراسم علیکردی در مشهد، این برخوردها را «نقض حق تجمع و سوگواری» و «تلاشی سازمانیافته برای منحرف کردن افکار عمومی از اصل جنایت» توصیف کرد و خواستار آزادی فوری و بیقید و شرط تمامی بازداشتشدگان شد.
این انجمن تاکید کرد قتل علیکردی نه یک «حادثه طبیعی»، بلکه بخشی از روند حذف سیستماتیک صداهای مستقل و حقطلب در ایران است و باید بهطور مستقل و شفاف مورد پیگیری قرار گیرد.
بازداشتها در جریان مراسم هفتم علیکردی، در روزهای گذشته با واکنشهای گستردهای همراه شده و شماری از فعالان حقوق بشر و کاربران شبکههای اجتماعی با محکوم کردن این اقدام، خواستار آزادی فوری بازداشتشدگان شدهاند.
کانال تلگرام دانشجویان متحد نیز تصاویری از نصب پوستر در اعتراض به این بازداشتها در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی منتشر کرد.
انجمن خانواده قربانیان پرواز اوکراینی در بیانیه خود آنچه را در جریان مراسم علیکردی رخ داد، فراتر از یک برخورد امنیتی دانست و نوشت هدف این اقدامات، به حاشیه راندن اصل دادخواهی، شکستن پیوند میان خانوادههای دادخواه و جامعه و تبدیل یک مطالبه انسانی به صحنهای از خشونت، ارعاب و بازداشت بوده است.
در این بیانیه به بازداشت گسترده دهها نفر از شرکتکنندگان، ضربوجرح فعالان مدنی و بازداشت چهرههایی از جمله محمدی، قلیان، مطلبزاده، امیری، ناظمی و علی آدینهزاده اشاره شده و نسبت به بازداشت جواد علیکردی و بیخبری از سرنوشت شماری از بازداشتشدگان ابراز نگرانی شده است.
این انجمن با هشدار نسبت به «عادیسازی» سرکوب سوگواران و فعالان مدنی، آن را روندی خطرناک و ویرانگر توصیف و تاکید کرد که سرکوب آزادی بیان، خشونت علیه فعالان مدنی و بازداشتهای خودسرانه باید بیقید و شرط محکوم شود.
در پایان، انجمن خانواده قربانیان پرواز اوکراینی خواستار آزادی فوری همه بازداشتشدگان مراسم، شفافسازی وضعیت سلامت آنان و تضمین دسترسی به خدمات پزشکی شده و تاکید کرده که نباید اجازه داد قتل حکومتی و سرکوب به امری عادی تبدیل شود.
هشدار خانواده نرگس محمدی
همزمان با ادامه واکنشهای بینالمللی به بازداشتهای صورتگرفته در مراسم علیکردی، نگرانیها درباره وضعیت سلامت برخی بازداشتشدگان، بهویژه نرگس محمدی، نیز افزایش یافته است.
در همین حال، برادر نرگس محمدی در نامهای با اشاره به وضعیت نگرانکننده سلامتی خواهرش پس از بازداشت، خواستار رسیدگی فوری پزشکی و آزادی او شده است.
او در این نامه نوشت که پس از سه روز بیخبری، تنها در یک تماس تلفنی کوتاه از بازداشت خواهرش مطلع شده و در همین تماس، از شرایط نگرانکننده سلامتیاش آگاه شده است.
به گفته او، محمدی دارای سوابق متعدد بیماری از جمله مشکلات قلبی و ریوی، سابقه آمبولی و پیوند استخوان در ناحیه پای راست است و پیش از بازداشت دوباره، به دلیل همین شرایط، خارج از زندان تحت درمان و مراقبتهای پزشکی قرار داشته است.
برادر این فعال حقوق بشر به وارد شدن «ضربات متعدد و شدید باتون» به او اشاره کرد و با تاکید بر خطرات ناشی از این آسیبها، خواستار ارجاع فوری خواهرش به پزشکی قانونی و ثبت آثار و علائم ضربات وارده شده است.
تصویری از دیدار خسرو علیکردی و جواد علیکردی با نرگس محمدی در سال ۱۴۰۳
او همچنین بر ضرورت ارسال فوری داروهای مصرفی خواهرش تاکید کرده و هشدار داده که با توجه به وضعیت جسمی و سابقه آمبولی، خطر لخته شدن خون بهشدت بالاست. درخواست ملاقات و دسترسی او به وکیل نیز از دیگر مطالبات مطرحشده در این نامه عنوان شده است.
در پایان، برادر محمدی با اشاره به خطرات جدی و نگرانکننده برای سلامت خواهرش با توجه به سوابق بیماریهای متعدد، آزادی فوری او را تنها راه جلوگیری از بروز آسیبهای جبرانناپذیر دانسته است.
مراسم هفتم علیکردی ۲۱ آذر در مشهد برگزار شد و حاضران با شعارهای اعتراضی یاد او را گرامی داشتند.
پیکر او ۱۵ آذر در دفتر کارش پیدا شد و شماری از کاربران و برخی وکلا و فعالان، مرگش را «قتل حکومتی» توصیف کردند.