شکریا برادوست، پژوهشگر امنیت بینالملل و سیاست خارجی درباره احتمال فاصله گرفتن جمهوری اسلامی از گروههای نیابتی خود در منطقه، درپی فشارهای آمریکا، به ایران اینترنشنال گفت: «برنامه سپاه پاسداران در آینده این است که سرمایههای ایران را برای گروههای تروریستی الشباب و القاعده در آفریقا خرج کند.»
او افزود که این هزینه به جای توسعه اقتصادی در داخل کشور صورت میگیرد.
روحالله رحیمپور، تحلیلگر سیاسی، به ایران اینترنشنال گفت که حمله آمریکا به حوثیهای مورد حمایت جمهوری اسلامی یک حمله پیشگیرانه است.
او افزود: «این گروه در چند سال گذشته موی دماغ جدی در مسیر کشتیرانی دریای سرخ به سمت مدیترانه بودند.»
محسن سازگارا، عضو شورای مدیریت گذار درباره حمله آمریکا به حوثیهای یمن گفت که این حمله با حملات گذشته آمریکا به حوثیها متفاوت است.
او به ایران اینترنشنال گفت: «تفاوت حملات اخیر نسبت به حملات مشابه در دوره بایدن این است که علاوه برحمله نظامی، ترامپ به جمهوری اسلامی هشدار داد که مصمم است در صورت ادامه تهدیدهای حوثیها، علیه جمهوری اسلامی اقدامات شدیدی اعمال کند».

جشنهای نوروز همچنان زنده و پرشور در سراسر ایران برگزار میشود؛ این نه از سر لطف حکومت، بلکه به دلیل ایستادگی مردم در برابر سرکوب فرهنگی است.
نوروز بهعنوان جشنی ریشهدار در تاریخ ایران فراتر از یک مناسبت تقویمی است. این آیین نماد هویت ملی، پیوندهای فرهنگی و ایستادگی در برابر تحمیل ایدئولوژیک است.
حکومت جمهوری اسلامی از همان ابتدای استقرار خود کوشیده است تا نوروز و سایر سنتهای ملی ایرانیان را کمرنگ کند. مقابله با نوروز تنها محدود به امسال نیست، بلکه روندی است که از سال ۱۳۵۷ آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
از تغییر نام چهارشنبهسوری به «چهارشنبه آخر سال» گرفته تا معرفی «روز طبیعت» بهجای سیزدهبدر، همگی تلاشهایی بودهاند برای تحریف سنتهای ایرانی و تحمیل یک قرائت حکومتی بر فرهنگ مردم.
با این حال، همانگونه که مردم در برابر تلاشهای گذشته برای حذف نوروز ایستادگی کردند، امروز نیز با وجود تهدیدات امنیتی، بازداشتها، و ممنوعیتهای رسمی، جشنهای نوروزی را با شور و حرارت برگزار میکنند.
نوروز تنها یک جشن نیست، بلکه یک بیانیه است. هر سال که مردم علیرغم فشارهای حکومت، آیینهای نوروزی را برگزار میکنند، در واقع پیام روشنی به حاکمان میدهند: این سرزمین تاریخی طولانی دارد که فراتر از حکومتهای گذراست.
۲۸۰۰ سال پیش مادها نوروز را در آغاز بهار جشن میگرفتند، ۲۶۰۰ سال پیش در دوران هخامنشیان این آیین در سراسر امپراتوری گسترده شد، و امروز نیز علیرغم تمام سرکوبها، نوروز همچنان پابرجاست.
اصرار حکومت بر جلوگیری از جشنهای نوروزی در شهرهای کردنشین و دیگر نقاط ایران، نهتنها مانع از برگزاری این جشنها نشده، بلکه به نمادی از مقاومت فرهنگی مردم تبدیل شده است.
همانگونه که اقدامات جمهوری اسلامی برای جلوگیری از بزرگداشت روز کوروش در پاسارگاد ناکام ماند، تلاشهای حکومت برای محدود کردن نوروز نیز نتیجهای جز افزایش همبستگی ملی در برابر تحمیلهای ایدئولوژیک نداشته است.
حکومتی که از مردم میخواهد در برابر مشکلاتی همچون قطعی برق، کمبود آب و تورم افسارگسیخته صبر پیشه کنند، چگونه انتظار دارد که همان مردم در برابر ممنوعیت شادی و جشن نیز سکوت کنند؟
این برخوردهای حکومتی بیش از آنکه نشانهای از قدرت باشد، نشاندهنده ترس و ضعف است.
حکومتی که از نوروز، از جشن و شادی مردم وحشت دارد، بهروشنی در برابر یک حقیقت تاریخی و فرهنگی شکست خورده است؛ نوروز برخلاف اراده حکومت، نهتنها خاموش نخواهد شد، بلکه سال به سال پررنگتر و با صلابتتر ادامه خواهد یافت. نوروز تجلی روح ایرانی است و این روح را هیچ حکومتی نمیتواند از میان بردارد.
نکته مهم آنکه تقابل با نوروز و سایر اشکال فرهنگ ایرانی از بالاترین سطوح حکومت تا پایینترین ردههای آن در جریان است و در واقع به امر و رضایت علی خامنهای صورت میگیرد.

مدتی است که روابط ایران و ترکیه تیره شده است، تحولات اخیر در سوریه، بهویژه سقوط دولت بشار اسد و تغییرات در معادلات قدرت، این رقابت ژئوپلیتیکی را وارد مرحله تازهای از رویارویی آشکار دیپلماتیک کرده است.
در حالی که هر دو کشور پیشتر تلاش داشتند اختلافات خود را در سطحی کنترلشده مدیریت کنند، اظهارنظرهای اخیر مقامات طرفین نشان داده که شکاف میان تهران و آنکارا عمیقتر از آن است که با دیپلماسی پشت پرده پوشانده شود.
رسانههای دو کشور به شدت یکدیگر را هدف قرار دادهاند و حتی دیدار هفته گذشته وزرای خارجه ایران و ترکیه نیز نتوانسته از شدت تنش بکاهد. در آنکارا، ترکیه خود را پیروز معادلات سوریه میداند و تهران را به بازی با کارتهای سوخته متهم میکند، در حالی که در تهران، ترکیه را متهم به خیانت، ماجراجویی و همدستی با گروههای افراطی میکنند.
اما آن چه بیش از پیش این تقابل را تشدید کرده، کشتار علویان در سوریه طی روزهای اخیر است. برخی مقامات ایران ترکیه را مسئول این جنایت میدانند و از آنکارا خواستهاند که موضع خود را شفاف کند. ترکیه اما ایران را متهم به ایجاد تفرقه در سوریه کرده و مقامات تهران را همدست جنایتهای اسد میداند.

از اظهارات فیدان تا تهدیدهای تهران؛ تنش ایران و ترکیه به کجا میرسد؟
سرآغاز تنش اخیر میان ایران و ترکیه، اظهارات هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه روز ۱۰ اسفند در مصاحبهای با الجزیره بود، جایی که او ایران را متهم کرد که با تکیه بر گروههای شبهنظامی، نهتنها امنیت خود را به خطر انداخته، بلکه هزینهای فراتر از دستاوردهایش پرداخته است.
او با اشاره به نقش ایران در سوریه و حمایت احتمالی تهران از نیروهای کُرد، هشدار داد: «اگر کشوری در امور داخلی کشور دیگری دخالت کند و از گروههایی برای بیثبات کردن آن کشور حمایت کند، ممکن است خود نیز با اقدام متقابل مواجه شود.»
او همچنین با لحنی کنایهآمیز گفت: «هیچچیز در دنیای امروز پنهان نمیماند. قابلیتهایی که شما دارید، دیگران هم دارند. بنابراین، اگر نمیخواهید به پنجرهتان سنگ پرتاب شود، به پنجره دیگران سنگ پرتاب نکنید.»
این اظهارات، واکنش فوری و تند تهران را در پی داشت. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، در پاسخ تاکید کرد که ایران همواره از مقاومت حمایت کرده و در عین حال، با تروریسم و خشونت مقابله کرده است. اما این پاسخ، آنکارا را قانع نکرد و رسانههای ترکیه، ایران را به ایجاد ناامنی، بهویژه در مناطق کُردنشین، متهم کردند.
حتی در سطح دیپلماتیک نیز تنشها فروکش نکرد. هر دو کشور سفیر کشور مقابل را برای ارائه توضیحات «دعوت» کردند، اما به عمد از واژه «احضار» پرهیز شد. این تلاش دیپلماتیک ظاهراً برای کنترل سطح تنش صورت گرفت، اما مواضع تند مقامات ایران و اتفاقات منطقه تنش را همچنان جدی نگه داشته است.
علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، هشدار داد که «ایران هرگز در برابر گزافهگوییها سکوت نخواهد کرد.» از سوی دیگر، ابوالفضل ظهرهوند، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، ترکیه را متهم کرد که با ریسک بزرگی در سوریه وارد شده و دولت قانونی آن را سرنگون کرده است. او در ادامه مدعی شد: «ترکیه امروز شریک و متحد اسرائیل شده است.»

از سوریه تا قفقاز؛ نبرد مواضع!
این روزها سوریه، نقطه اوج اختلافات ژئوپلیتیکی ایران و ترکیه است. تنشها میان دو کشور پس از سقوط بشار اسد در آذر ۱۴۰۳ شدت گرفت و لحن مقامات آنکارا در قبال تهران تندتر شد.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، در ۲۰ اسفند، با کنایهای مستقیم به ایران گفت: «کسانی که به مدت ۱۴ سال و در حالی که کودکان بیگناه با بمبهای بشکهای و سلاحهای شیمیایی {در سوریه} کشته میشدند، سکوت کردند، امروز نمیتوانند بیایند و نسبت به ما گستاخی کنند.»
این موضعگیری، ادامه همان نگاهی است که اردوغان در سال ۲۰۱۴ به رهبر جمهوری اسلامی گفته بود. اما اکنون جایگاه تهران و آنکارا در سوریه تغییر یافته است.
فیدان، که رسانههای نزدیک به حکومت ایران او را «جاسوس سابق» میخوانند، پس از سقوط دمشق اعلام کرد: «ما در طرف درست تاریخ ایستادهایم. آنچه در سوریه رخ میدهد، شبیه مبارزات استقلال ترکیه است.»
این موضعگیری نشان داد که آنکارا خود را پیروز میدان میداند و موقعیت جدید را فرصتی برای تثبیت نفوذ منطقهای خود میبیند و تهران یکی از مهمترین تهدیدات پیش رو است.
اما سوریه تنها میدان تنش میان تهران و آنکارا نیست. رقابت در قفقاز جنوبی نیز از دیگر محورهای اختلاف دو کشور است. ایران، نفوذ فزاینده ترکیه در این منطقه را تهدیدی برای موقعیت ژئوپلیتیکی خود میداند و آن را تلاشی برای محاصره تهران ارزیابی میکند.
در مقابل، ترکیه سیاست خود را بخشی از راهبرد گسترش نفوذ در جمهوری آذربایجان و کشورهای ترک زبان آسیای مرکزی معرفی میکند. این تلاش ترکیه، در تهران با سوءظن دنبال میشود و برخی تحلیلگران، آنکارا را حامیان جریانهای «پانترک» در ایران میدانند و آن را مصداق همان تهدید فیدان درباره «سنگ به پنجره» اعلام میکنند.
روزنامه شرق نیز گزارش داده که ترکیه بهطور ضمنی از برخی «گروههای تجزیهطلب آذربایجانی» حمایت کرده و این مسئله میتواند تنشهای میان دو کشور را افزایش دهد.

ایران و ترکیه؛ تقابل نیابتی یا جنگ مستقیم؟
با افزایش تنش بین تهران و آنکارا، برخی رسانههای غربی و تحلیلگران سیاسی سناریوی تقابل نظامی مستقیم میان ایران و ترکیه را مطرح کردهاند. برندون ویچرت، تحلیلگر نشنال اینترست، در اواسط بهمن هشدار داد که این رویارویی ممکن است و عراق میتواند به میدان نبرد دو کشور تبدیل شود، زیرا گسترش نفوذ ترکیه در منطقه، ایران را به واکنشی تهاجمیتر سوق میدهد.
در مقابل، «میدل ایست آی» این تنش را بخشی از رقابت سنتی میان تهران و آنکارا میداند. هرچند این اختلافات میتواند درگیریهای نیابتی را تشدید کند.
اما با وجود شکاف عمیق در دیدگاههای تهران و آنکارا، هیچ نشانهای از تمایل دو کشور به درگیری مستقیم دیده نمیشود. ایران که درگیر تهدیدات امنیتی متعددی، از جمله حضور آمریکا در منطقه و فشار اسرائیل است، نمیخواهد جبهه جدیدی بگشاید که موقعیت راهبردیاش را پیچیدهتر کند.
علاوه بر این، رویارویی مستقیم با ترکیه، که عضو ناتو است، میتواند برای تهران هزینههای غیرقابل پیشبینی داشته باشد.
از سوی دیگر، ترکیه نیز با وجود سیاستهای تهاجمی خود، با بحرانهای اقتصادی و چالشهای داخلی روبهروست. در چنین شرایطی، ورود به یک جنگ با همسایه شرقی، ریسک بالایی برای آنکارا خواهد داشت.
به نظر میرسد تقابل ایران و ترکیه احتمالاً در بدترین حالت، همچنان در قالب جنگهای نیابتی در عراق و سوریه ادامه یابد—همانگونه که در سالهای گذشته نیز شاهد آن بودهایم.
ترکیه، با اتکا بر گروههای اسلامگرای مسلح در سوریه، میتواند از آنها بهعنوان ابزاری علیه ایران استفاده کند، درحالیکه ایران نیز با نفوذ بر گروههای شیعه در عراق و سوریه، میتواند درصدد محدود کردن قدرت آنکارا برآید.


شکست پی در پی تلاشهای دیپلماتیک و میانجیگریها میان ایران و آمریکا. روز چهارشنبه نماینده ویژه امارات با سفر به تهران، نامهای از دونالد ترامپ، رییسجمهوری ایالات متحده، را به عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، تحویل داد.
با این حال، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، گفت: «مذاکره نمی کنیم و هر اقدامی علیه خود را با اقدام متقابل جواب می دهیم.»
خامنهای آمریکا را به قلدری متهم کرد در حالی که در واقع آنکه قلدری می کند جمهوری اسلامی است. آمریکا و جامعه جهانی خواستار آن هستند که ایران کشوری عادی مانند بقیه ۲۰۰ کشور جهان باشد و در پی نابودی اسراییل و بی ثباتی در خاورمیانه نباشد.
اما این موضعگیری خامنهای ، بار دیگر تاکیدی بر استراتژی تقابلمحور جمهوری اسلامی در برابر آمریکا و متحدانش است. خامنهای در این سخنان، ایالات متحده را متهم به «قلدری» کرد و مدعی شد که جمهوری اسلامی در برابر این سیاستها تسلیم نخواهد شد.
این در حالی است که بسیاری بر این باورند که در واقع جمهوری اسلامی است که باید سیاستهای خود را تغییر دهد. کشورهای غربی از تهران میخواهند که از سیاستهای تهاجمی خود در منطقه، از جمله حمایت از گروههای مسلح نیابتی، مسلحسازی حزبالله لبنان و تهدید اسرائیل دست بردارد.
خامنهای و فرماندهان سپاه همواره ادعا کردهاند که ایالات متحده قصد دارد برنامه موشکی جمهوری اسلامی را متوقف کند اما نگرانی اصلی، نه صرفا توان موشکی ایران، بلکه استفاده جمهوری اسلامی از این توانایی برای حمایت از گروههای نیابتی در عراق، یمن، لبنان و غزه است.
برخلاف جمهوری اسلامی ، سایر کشورهای منطقه نیز از توان موشکی برخوردارند، اما بهدلیل عدم پیگیری سیاستهای تهاجمی، با واکنشهای مشابه مواجه نشدهاند.
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه سخنان خود، وضعیت کنونی ایران را با شرایط پیامبر اسلام پس از شکست در جنگ احد مقایسه و تاکید کرد که کشته شدن فرماندهان نیابتی جمهوری اسلامی و حتی مرگ ابراهیم رئیسی، ربیسجمهوری سابق، به معنای تضعیف نظام نیست.
این در حالی است که به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، کشته شدن چهرههایی مانند حسن نصرالله، یحیی سنوار و اسماعیل هنیه، بهوضوح ضربهای جدی به محور مقاومت و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی وارد کرده است.
خامنهای بار دیگر بر مخالفت خود با هرگونه مذاکره با آمریکا تاکید کرد و ضمن رد نامه ترامپ، تلاشهای دیپلماتیک میانجیگران از جمله روسیه، قطر و امارات را بینتیجه دانست.
او همچنین به انتقاد از برخی تحلیلگران و روزنامهنگاران داخلی پرداخت که خواهان مذاکره با آمریکا هستند. خامنهای با لحنی تحقیرآمیز به این دیدگاه پاسخ داد و هرگونه نظر مخالف سیاستهای خود را رد کرد.
مجموع این مواضع نشان میدهد که خامنهای همچنان بر سیاست عدم توافق با آمریکا اصرار دارد. او بهخوبی آگاه است که هدف اصلی ترامپ، تعطیلی کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی، محدودسازی توان موشکی، و قطع حمایت از گروههای نیابتی است؛ مسائلی که جمهوری اسلامی آنها را بهعنوان ابزار نفوذ منطقهای خود تلقی میکند.
با تضعیف گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، از جمله حماس و حزبالله، و فشارهای اقتصادی فزاینده، به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در یکی از دشوارترین دورههای خود قرار گرفته است. با این حال، رهبر جمهوری اسلامی همچنان بر سیاستهای پیشین خود پافشاری میکند و حاضر به تغییر مسیر و تغیر رفتار نیست.






