وبسایت خبری تایمز اسرائیل گزارش داد جلسه کابینه این کشور برای بررسی و تصویب توافقنامه آتشبس با حماس، پس از گذشت ساعتها همچنان ادامه دارد.
این رسانه افزود انتظار میرود کابینه اسرائیل توافقنامه آتشبس را به تصویب برساند.
پیشتر کابینه امنیتی اسرائیل موافقت خود را با طرح آتشبس اعلام کرده بود.

دادگاهی در روسیه سه تن از وکلای الکسی ناوالنی، رهبر فقید اپوزیسیون این کشور و منتقد برجسته ولادیمیر پوتین، را به زندان محکوم کرد.
دادگاهی در استان ولادیمیر در شرق مسکو ایگور سرگونین، الکسی لیپتسر و وادیم کوبزف را به دلیل آنچه عضویت در یک «گروه افراطگرا» خواند، مجرم شناخت.
این سه نفر به ترتیب به سه سال و شش ماه، پنج سال و پنج سال و شش ماه حبس محکوم شدند.
آنها پیشتر در اکتبر ۲۰۲۳ بازداشت شدند و یک ماه بعد، در فهرست رسمی «تروریستها و افراطگرایان» دولت روسیه قرار گرفتند.
الکسی ناوالنی ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ در زندانی در یکی از مناطق قطبی شمال روسیه به طرز مشکوکی جان سپرد.
یولیا ناوالنایا، همسر ناوالنی، ۳۰ بهمن همان سال پوتین را به قتل همسرش متهم کرد و گفت ناوالنی با عامل اعصاب نوویچوک مسموم و کشته شد.

ناوالنی در دوران حبس قادر بود از طریق وکلایش، صدای خود را به گوش مردم روسیه و جامعه جهانی برساند، به انتشار برخی مطالب در شبکههای اجتماعی بپردازد و در مورد سوءرفتار با خود در زندان اطلاعرسانی کند.
بر همین اساس، دستگاه قضایی روسیه وکلای ناوالنی را متهم کرد با انتقال پیامهایش به دنیای خارج، به او یاری رساندند تا حتی از پشت میلههای زندان همچنان به فعالیت خود بهعنوان رهبر یک «گروه افراطی» ادامه دهد.
مقامهای روسیه بارها ناوالنی و طرفدارانش را «خائنان» مورد حمایت غرب معرفی کرده و گفتهاند هدف آنها بیثبات کردن روسیه است.
واکنشها به صدور احکام زندان برای وکلای ناوالنی
خبرگزاری رویترز نوشت پس از اعلام حکم دادگاه، گروهی از حاضران در محل سه وکیل ناوالنی را مورد تشویق قرار دادند. در همین زمان، یک زن فریاد زد: «پسرها، شما قهرمان هستید.»
وزارت خارجه فرانسه شامگاه ۲۸ دی در بیانیهای صدور احکام زندان برای وکلای ناوالنی را محکوم کرد و آن را اقدامی دیگر از سوی مسکو برای «ارعاب» وکلا نامید.
همسر ناوالنی در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس، این سه نفر را «زندانیان سیاسی» دانست و خواستار آزادی فوری آنها شد.
گروه حقوق بشری «او وی دی – اینفو» در بیانیهای تاکید کرد: «وکلا نباید بهخاطر حرفه خود مورد تعقیب قرار گیرند.»
این گروه که با هدف پیشبرد آزادی بیان و مبارزه با نقض حقوق بشر و سرکوب سیاسی در روسیه تشکیل شده، هشدار داد مقامهای حکومت روسیه همچنان میکوشند تا در ظاهر، «حاکمیت قانون» را در این کشور به نمایش بگذارند اما فشار بر وکلا حتی «اندک باقیمانده از حاکمیت قانون» را نیز در خطر نابودی قرار داده است.

ابراهیم نبوی که ما او را «داور» صدا می کردیم، ۲۵ دی ماه خودش را در آمریکا کشت. او طنزپرداز و نویسندهای بود با قلمی تیز و جسورانه که سالها یکی از مهمترین صداهای انتقادی جامعه ایران در دوره اصلاحات شد.
آثار او بازتابی از تضادهای اجتماعی و سیاسی بود که توانست میان خنده و نقد پلی بیهمتا بسازد و برایش محبوبیتی بینظیر به همراه بیاورد که شاید کمتر روزنامهنگار یا طنزپرداز ایرانی تجربه کرده بود. نبوی در دورهای از تاریخ معاصر ایران، تبدیل به نماد طنز سیاسی در مطبوعات ایران شد و توانست با ابداع «طنز روزانه» نوشتن، ژانری را به مخاطب ایرانی معرفی کند که پیش از او وجود نداشت.
فارغ از قضاوت درباره اعتقادات سیاسی اصلاح طلبانه او، که در سالهای اخیر همواره مورد مناقشه بود، ابراهیم نبوی بیشک یکی از تاثیر گزارترین روزنامهنگاران و نویسندگان زمان خودش بود. به نظر من، باید خبر تلخ خودکشی و پایان تراژیک او را از مرز یک رویداد شخصی فراتر دید و امید داشت که این مرگ خودخواسته تلنگری باشد برای بازتاب بحرانهای عمیقتری که بسیاری از هنرمندان در تبعید، تحت فشار سیاسی و در انزوای اجتماعی تجربه میکنند.
مرگ ابراهیم نبوی، بیش از هر چیز، یادآور این واقعیت است که خلاقیت و تعهد اجتماعی، بدون حمایت روانی و اجتماعی، میتواند به فشاری طاقتفرسا تبدیل شود. این اتفاق فرصتی برای واکاوی ابعاد پنهان زندگی او و درک عمیقتر از دشواریهای هنرمندانی است که میان مخاطب، هویت و رسالت اجتماعی، گرفتار تضادهای گریزناپذیر میشوند.
در نهایت اگر این مطلب را تا آخر خواندید، برای این سوال تکراری که آیا واقعا هنرمند به طور اعم و طنزپرداز به طور اخص باید رسالت اجتماعی داشته باشد؟ پاسخ مبرهنی پیدا نمیکنید.
نبوی و از دست دادن مخاطب: طنز در خلا
یکی از جنبههای حیاتی آثار ابراهیم نبوی، ارتباط مستقیم او با جامعه ایران بود. طنز نبوی زبانی زنده و وابسته به شرایط سیاسی و اجتماعی ایران داشت. با مهاجرت اجباری و گذشت زمان، او ارتباطش را با بخش بزرگی از مخاطبان از دست داد. مخاطبانی که روزگاری با اشتیاق طنز او را دنبال میکردند، در جریان تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران، از او فاصله گرفتند.
کاهش محبوبیت جریان اصلاحطلبی در ایران، که نبوی یکی از چهرههای شاخص ادبی و فرهنگی آن بود، او را از مخاطبانش جدا کرد. این جدایی نه تنها به دلیل تغییر جایگاه سیاسی او، بلکه به دلیل تغییر نیازهای جامعهای بود که با بحرانهای تازهتری مواجه شده بود.مردم از اصلاحات عبور کردند و او نه!
با این حال، با نگاهی به کارنامه او شکی نیست که ابراهیم نبوی سالها بهعنوان صدای برجسته جریان اصلاحطلبی، با قلم طنزش به انتقاد از کاستیهای سیاسی و اجتماعی پرداخت. او از طنز نه صرفا برای سرگرمی، بلکه بهعنوان ابزاری برای نقد و اصلاح استفاده کرد، سبکی که در بطن خود جسارت و مسئولیت را ترکیب میکرد.

محبوبیت اصلاحطلبی، بهویژه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ و تحولات سیاسی سالهای بعد، بهتدریج کاهش یافت. این تغییر وضعیت، تاثیرات گستردهای بر نبوی و موقعیت اجتماعی او بهعنوان یک طنزپرداز اصلاحطلب گذاشت.
نبوی در میانه این تغییرات، نهتنها از سوی جریانهای سیاسی مخالف، بلکه از سوی بخشی از مخاطبان سابق خود نیز مورد انتقاد قرار گرفت. اصلاحطلبی که زمانی بهعنوان صدای تغییرات مثبت شناخته میشد، حالا به سازشکاری متهم میشد و نبوی، بهعنوان یکی از چهرههای مرتبط با این جریان، در مرکز این انتقادها قرار داشت.
این انزوای سیاسی، به همراه حس طرد شدن از سوی جامعهای که زمانی برای آن مینوشت، او را در موقعیتی فرساینده قرار داد. از طرفی خارج از ایران جایی برای خود نمیدید و از طرف دیگر، به عقیده من، بهرغم خواسته قلبیاش که همواره آن را تکرار میکرد و تلاش داشت تا به آن دست یابد و به ایران برگردد، نتوانسته بود داخل ایران امروز هم جایگاهی برای خود پیدا کند. این یعنی کشف این نکته که حتی اگر بتواند به ایران برگردد، بازهم از رنجی که میکشید کاسته نمیشد.
برای یک هنرمند، ارتباط با مخاطب بخشی از هویت حرفهای اوست. قطع این ارتباط، بهویژه برای کسی که آثارش عمیقا به درک و پذیرش اجتماعی وابسته است، میتواند منجر به بحران شود. نبوی که آثارش بازتابدهنده دغدغههای روز جامعه بود، با احساس تلخ بیگانگی از جامعهای که زمانی صدایش بود، دستوپنجه نرم میکرد. این فاصله روانی، در کنار فشارهای سیاسی و انزوای اجتماعی، وزنه سنگینی بر دوش او شد.
مهاجرت اجباری: گسست فرهنگی
مهاجرت برای ابراهیم نبوی، همچون بسیاری از روزنامهنگاران و هنرمندان ایرانی، راهی ناگزیر برای فرار از سرکوب سیاسی بود و هست. اما این تجربه، چالشهایی فراتر از آزادی بیان برای او به همراه داشت. مهاجرت، گرچه فضای فیزیکی او را از محدودیتها رها کرد، اما او را با بحرانهای روانی و حرفهای پیچیدهتری مواجه ساخت.
گسست از جامعه و مخاطب که در نهایت همواره به انزوای فرهنگی و اجتماعی منجر میشود، برای نبوی کشنده بود.او که نوشتههای روزانهاش را برای جامعه ایران مینوشت، با مهاجرت از محیط زبانی، فرهنگی و اجتماعی خود جدا شد. این گسست نه تنها خلاقیت او را تحت تاثیر قرار داد، بلکه باعث شد احساس کند صدایش دیگر طنین گذشته را ندارد.
دوری از جامعهای که هویت حرفهای او را معنا میداد، به احساسی از بیگانگی منجر شد. این انزوا، که در بسیاری از مهاجران خلاق دیده میشود، بهمرور زمان تاثیری عمیق بر سلامت روان او گذاشت.

اما چرا طنزپردازان بیشتر در معرض افسردگی هستند؟
طنزپردازی هنری است که ظاهرا با شادی و خنده عجین شده، اما در بطن خود اغلب با زخمها و دغدغههای درونی آمیخته است. طنزپردازان، با وجود لبخندهایی که به چهره دیگران مینشانند، خود ممکن است درگیر احساسات منفی یا افسردگی باشند. بسیاری از طنزپردازان، بهویژه آنهایی که طنز اجتماعی یا شخصی تولید میکنند، از طنز بهعنوان ابزاری برای مواجهه با دردهای درونی استفاده میکنند. طنز به آنها این امکان را میدهد که احساسات ناخوشایند خود را به قالبی قابلقبول تبدیل کنند. اما این مکانیسم دفاعی، اگرچه بهطور موقت از شدت درد میکاهد، در بلندمدت میتواند مشکلات عمیقتری ایجاد کند، زیرا مسائل درونی حلنشده باقی میمانند و ممکن است به افسردگی منجر شوند.
طنزپردازان معمولا افرادی حساس هستند. این ویژگیها به آنها توانایی میدهد تا زوایای پنهان مسائل را ببینند و از آنها برای خلق طنز استفاده کنند. اما همین حساسیت باعث میشود که بیش از دیگران از مشکلات زندگی، ناملایمات اجتماعی و حتی شکستهای شخصی آسیب ببینند. آنها دنیا را عمیقتر احساس میکنند و این عمق احساس، آنها را به سوی افکار منفی و افسردگی سوق میدهد.
از طرفی طنزپردازان همواره با این انتظار مواجه هستند که دیگران را بخندانند، حتی زمانی که خود در شرایط روحی مناسبی نیستند. این فشار میتواند به مرور زمان خستهکننده و فرساینده باشد. آنها ممکن است احساس کنند که اجازه ندارند لحظات ضعف یا غم را نشان دهند، زیرا جامعه از آنها انتظار دارد که همیشه شاد و بانشاط باشند.طنزپردازان اغلب در صحنه و میان مخاطبان نقاب شادی به چهره میزنند، اما در زندگی شخصی ممکن است انسانهایی آرام، کمحرف یا حتی غمگین باشند. این دوگانگی بین تصویر عمومی و شخصیت واقعی میتواند باعث تنش درونی شود. زندگی با این تناقض روانی بهمرور میتواند به احساس پوچی و افسردگی منجر شود.
طنز، بهویژه طنز انتقادی یا اجتماعی، اغلب ریشه در کاوش مسائل ناخوشایند، معضلات اجتماعی و نقاط ضعف انسانها دارد. این تمرکز مداوم بر مشکلات و نواقص، ممکن است روحیه آنها را تحت تاثیر قرار دهد و آنها را نسبت به جنبههای مثبت زندگی کمتوجه کند.
بسیاری از طنزپردازان در گذشته خود تجربیات تلخ یا آسیبهای روانی داشتهاند.این خاطرات و آسیبها ممکن است در ناخودآگاه آنها باقی بماند و گاه به شکل افسردگی یا اضطراب بازگردد. ضمن اینکه طنزپردازان معمولا در معرض قضاوتهای مستقیم و گاه بیرحمانه قرار دارند. کار آنها این است که مسائل حساس را دستمایه طنز قرار دهند و همین موضوع میتواند باعث ایجاد چالشهای اخلاقی، نقدهای تند و حتی طرد شدن توسط برخی گروهها شود. این مواجهه مداوم با قضاوتها و انتقادها، میتواند روحیه آنها را تحلیل ببرد و میبرد.
خلق طنز فرآیندی انرژیبر است که به تمرکز ذهنی و خلاقیت نیاز دارد. این تلاش مستمر برای پیدا کردن زوایای جدید، به مرور باعث خستگی روانی میشود. فرسودگی ذهنی، اگر با استراحت و مراقبت روانی همراه نباشد، زمینهساز افسردگی خواهد شد. طنزپردازان در ظاهر پیامآور شادی و خندهاند، اما این شادی گاهی از دل زخمها و رنجهای درونی آنها برمیآید.
فشار اجتماعی، حساسیت شخصی، و دوگانگی بین چهره عمومی و شخصیت درونی، آنها را در معرض خطرات روانی از جمله افسردگی قرار میدهد. آگاهی از این واقعیت و توجه به سلامت روان طنزپردازان، میتواند گامی مهم در حمایت از آنها و کاهش آسیبهای روحیشان باشد.
طنزپرداز، انسانی است که دیگران را شاد میکند، اما گاهی نیازمند این است که کسی حال او را بپرسد.

مرگ نبوی: فراخوانی برای بازاندیشی
خودکشی ابراهیم نبوی اما، نمایانگر بحرانهای عمیقتری است که هنرمندان ایرانی در جامعه حال حاضر ایران، که درگیر سرکوب و مهاجرت است، با آن روبهرو هستند. او قربانی ترکیبی از فشارهای سیاسی، اجتماعی و روانی شد که در نهایت به انزوایی طاقتفرسا انجامید. مرگ او، فراتر از یک حادثه فردی، به عقیده من، باید زنگ خطری باشد برای همه ما؛ برای جامعهای که در سالهای اخیر نقش خود در حمایت از هنرمندان را بازتعریف کرده است.
جامعه سیاستزده امروز ایران، که از ظلم و ستم خسته شده و سیاه و سفید میاندیشد، نمیخواهد و نمیتواند از هنرمندی که با اکثریت جامعه همراه نیست، حمایت کند. حقیقت اما این است که جامعهای که از هنرمندانش انتظار خلاقیت و نقد دارد، نمیتواند نسبت به سلامت روان و نیازهای آنها بیتفاوت باشد. این بیتفاوتی به مرگ هنرمند و در نهایت به مرگ هنر، اندیشه و فرهنگ میانجامد.
من امیدوارم که مرگ خودخواسته ابراهیم نبوی فرصتی شود تا بهطور جدیتر به فشارهای روانی، اجتماعی و سیاسی که بر هنرمندان وارد میشود، فکر کنیم. ابراهیم نبوی، با تمام تناقضها و چالشهایش، یادآور این واقعیت است که طنز، هرچند خنده را بر لبان دیگران مینشاند، میتواند برای خالق آن به قیمتی گزاف تمام شود.
رابطه شخصی نبوی با همکارانش
من سالها با ابراهیم نبوی رابطه کاری و دوستانه داشتم و هرگز او را آدمی نیافتم که بخواهد عقاید سیاسی اصلاحطلبانهی خودش را به دانشآموز طنز تحمیل کند. شاید فقط با کسانی که کار طنز میکردند یا تلاش داشتند طنازی یاد بگیرند اینگونه بود و با دیگرانی که به حرفهاش ربطی نداشتند، جور دیگری رفتارمیکرد و بحثهای داغ و احساسی سیاسی میکرد، که می کرد!
بهرغم اختلاف سیاسی که ما با هم داشتیم، و سال به سال هم فاصلهمان بیشتر و بیشتر میشد، نبوی همیشه وقتی کاری از من میدید یا میشنید که فکر میکرد نیاز به تحسین یا نقد دارد، به من گوشزد میکرد. داور نبوی که من میشناختم با ابراهیم نبوی که در شبکههای اجتماعی تصویر میشود تفاوت داشت. البته که خودش باعث درست شدن این تصویر مخدوش از او در سالهای اخیر شده بود، ولی هرگز این را به زبان نیاورد و مسئولیتش را به گردن نگرفت.

ابراهیم نبوی، مثل دوست و همکار دیگر از دسترفتهام، علیرضا رضایی، طناز حساسی بود که تلخی دنیا را تحمل نکرد. طاقتش طاق شد، صبرش سر آمد و رفت. منتظر نایستاد که سرشکستگی دیکتاتور را ببیند. ای کاش میماند تا آن روز نزدیک و خوشآبادانی ایران و سرافکندگی جمهوری اسلامی را میدید.
و اینکه ، طنز، هرچند خنده میآفریند، اما برای خالق آن به بهایی سنگین تمام میشود. ابراهیم نبوی، با تمام فراز و نشیبهایش، نمادی از هنرمندی بود که در مسیر خلاقیت، رسالت اجتماعی که برای خودش متصور بود و فشار روانی از پا افتاد. مرگ او فرصتی است برای بازاندیشی: آیا ما به اندازهای که از هنرمندان انتظار داریم، از آنها حمایت میکنیم؟

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در جریان سفر خود به جنوب لبنان، از اسرائیل خواست به عملیات نظامی خود در این منطقه خاتمه دهد.
گوترش جمعه ۲۸ دی از مقر نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان، موسوم به «یونیفل»، در منطقه ناقوره در جنوب این کشور بازدید کرد.
او در این سفر گفت: «ادامه اشغال منطقه عملیات یونیفل به دست [ارتش] اسرائیل و انجام عملیات نظامی در خاک لبنان، نقض قطعنامه ۱۷۰۱ است. این اقدامات باید متوقف شوند.»
قطعنامه ۱۷۰۱ حزبالله را به عقبنشینی به ساحل شمالی رودخانه لیتانی (حدود ۳۰ کیلومتری مرز اسرائیل) ملزم میکند. بر اساس این قطعنامه، تنها ارتش لبنان و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل باید در جنوب لبنان مستقر شوند.
اسرائیل و لبنان هفتم آذر برای برقراری آتشبس و اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ به توافق دست یافتند. در چارچوب توافق آتشبس، ارتش لبنان و نیروهای یونیفل ۶۰ روز فرصت دارند تا پس از عقبنشینی حزبالله و اسرائیل، کنترل اوضاع در جنوب لبنان را به دست بگیرند.

دبیرکل سازمان ملل متحد در ادامه اظهارات خود گفت نیروهای یونیفل از زمان آغاز آتشبس، موفق به کشف بیش از ۱۰۰ انبار سلاح در جنوب لبنان شدهاند که متعلق به «حزبالله و سایر گروههای مسلح» هستند.
او تاکید کرد «حضور عوامل مسلح، داراییها و تسلیحات» به جز آنچه به ارتش لبنان و یونیفل تعلق دارد، نقض قطعنامه ۱۷۰۱ به شمار میرود.
نمایندگانی از آمریکا، فرانسه، لبنان، اسرائیل و یونیفل بر حسن اجرای توافقنامه آتشبس نظارت دارند. در صورت استقرار ارتش لبنان و یونیفل در جنوب لبنان و همچنین خروج حزبالله از این منطقه، تمامی مفاد توافقنامه آتشبس از هفتم بهمنماه به اجرا درخواهد آمد.
اسرائیل و حزبالله تاکنون بارها یکدیگر را به نقض آتشبس متهم کردهاند.
امانوئل مکرون، رییسجمهوری فرانسه، ۲۸ دی با هدف کمک به اصلاحات اقتصادی و خلع سلاح حزبالله، به لبنان سفر کرد.
در پی کارزار نظامی اسرائیل، حزبالله لبنان، مهمترین گروه نیابتی جمهوری اسلامی، شماری از مقامها و فرماندهان بلندپایه خود را از دست داد و بهشدت تضعیف شد.
ناظران، انتخاب رییسجمهوری و نخستوزیر جدید لبنان و تاکید آنها بر آغاز دورانی نوین برای این کشور را نشانهای از افول نفوذ حزبالله در معادلات سیاسی لبنان میدانند.
محمد رعد، نماینده ارشد حزبالله در پارلمان لبنان، ۲۴ دی در واکنش به انتخاب نواف سلام بهعنوان نخستوزیر گفت مخالفان حزبالله به دنبال طرد این گروه از قدرت در لبنان هستند.

باسم نعیم، رییس شورای روابط بینالملل حماس، اعلام کرد دستیابی به توافق آتشبس در غزه بدون نقشآفرینی دونالد ترامپ، رییسجمهوری منتخب آمریکا و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه او در امور خاورمیانه، امکانپذیر نبود.
نعیم جمعه ۲۸ دی در مصاحبه با شبکه خبری العربیه گفت: «نمیتوانستم تصور کنم که این امر بدون فشار دولت آینده [آمریکا] به رهبری رییسجمهور ترامپ ممکن باشد، زیرا فرستاده ویژه او در منطقه، آقای ویتکاف، طی چند روز گذشته در اینجا حضور داشت.»
او افزود ویتکاف «تمامی جزییات و موانع» آتشبس را مورد توجه قرار میداد و «بهویژه بر دولت اسرائیل فشار وارد میکرد.»
ویتکاف ۲۲ دی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در اورشلیم دیدار و گفتوگو کرد.
به گزارش کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل، ویتکاف در این دیدار گفت ترامپ بر دستیابی به توافق آتشبس غزه تا پیش از برگزاری مراسم تحلیف خود بهعنوان رییسجمهوری جدید ایالات متحده تاکید دارد.
وبسایت خبری تایمز اسرائیل ۲۶ دی به نقل از دو مقام عرب نوشت دیدار ویتکاف و نتانیاهو «تنشآلود» بود اما در نهایت، به پیشرفت در مذاکرات آتشبس انجامید.
این دو مقام عرب تاکید کردند تنها یک ملاقات میان ویتکاف و نتانیاهو از تمام تلاشهای جو بایدن طی سال گذشته برای پایان دادن به درگیریها در منطقه تاثیرگذارتر بود.
انتقاد مقام ارشد حماس از دولت بایدن
رییس شورای روابط بینالملل حماس در ادامه مصاحبه خود با العربیه، موضع دولت بایدن در قبال مناقشه غزه را مورد انتقاد قرار داد و آن را «همدست» اسرائیل خواند.
به گفته نعیم، تاخیر چندماهه در دستیابی به توافق آتشبس به دلیل «بیمیلی، شاید هم همدستی دولت بایدن و حمایت بیحد و حصر و تزلزلناپذیر آن از دولت اسرائیل برای جنگ علیه فلسطینیها» رخ داد.
اسرائیل و حماس ۲۶ دی برای برقراری آتشبس در غزه و آزادی گروگانهای در بند این گروه به توافق دست یافتند. این توافق سه مرحلهای از ۳۰ دی اجرایی خواهد شد.
در مرحله اول توافق که شش هفته به طول میانجامد، حماس ۳۳ گروگان اسرائیلی شامل تمامی زنان، کودکان و مردان بالای ۵۰ سال را آزاد خواهد کرد.
پیشتر در ۱۸ دی، ترامپ هشدار داده بود اگر گروگانهای در بند حماس تا زمان آغاز به کار دولت جدید آمریکا آزاد نشوند، «در خاورمیانه جهنم به راه خواهد افتاد».
ترامپ رسما اول بهمن قدرت را در کاخ سفید به دست خواهد گرفت.
رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، اعلام کرد آماده است «مسئولیت کامل» اداره نوار غزه را پس از پایان مناقشه کنونی بر عهده بگیرد.
دفتر محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان، در بیانیهای تاکید کرد این نهاد تمامی اقدامات و آمادگیهای لازم را برای پذیرش مسئولیت غزه به انجام رسانده است.
بازگشت آوارگان فلسطینی، فراهم آوردن خدمات اولیه، مدیریت گذرگاهها و بازسازی غزه از جمله برنامههای تشکیلات خودگردان برای این باریکه هستند.
این اولین واکنش عباس به توافق آتشبس در غزه به شمار میرود.






