خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران با اشاره به برخی اخبار در خصوص سفر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به برزیل، به نقل از «منبع آگاه» نوشت: «عراقچی با پرواز عادی مسافربری عازم برزیل شده و با پرواز اختصاصی نرفته که بخواهد برای ورود آن از واشینگتن مجوز بگیرد.»
در این گزارش آمده: «خبرسازیها درباره سفر عراقچی به واشینگتن کذب محض است.»
در گذشته نیز محدودیتهای پرواز در ایران برای عراقچی حاشیهساز شد. او در سفرش به ژنو در پاسخ این سوال که با توجه به بسته بودن آسمان ایران برای رفتن به ژنو چگونه از کشور خارج شده، گفته بود: «از راه زمینی به ترکیه رفتم و از آنجا با پرواز به ژنو رفتم.» اما خبرنگار شبکه زد دی اف تلویزیون آلمان در گزارش زنده خود از کنفرانس ژنو، در مقابل دوربین تلویزیونی اعلام کرد که عراقچی برای خروج از ایران به اسرائیل اطلاع داده است، چون حریم هوایی ایران کاملا در اختیار اسرائیل است.

با سفر اخیر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به آمریکا و دیدارش با دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، گمانهزنیها درباره اهداف این دیدار به شدت افزایش یافته است.
بسیاری معتقدند این دیدار برای بررسی نتایج حملات اخیر اسرائیل به جمهوری اسلامی و تصمیمگیری درباره ادامه برخورد با آن انجام شده است؛ از جمله احتمال تصمیم گیری درباره کشتن یا نکشتن علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی.
یسرائیل کاتز، وزیر دفاع اسرائیل، در واکنش به حمله موشکی جمهوری اسلامی به برجی مسکونی در اسرائیل، صراحتاً اعلام کرده بود که «خامنهای دیگر نباید زنده بماند».
برای درک بهتر شرایط فعلی، نگاهی به سوابق ایالات متحده و اسرائیل در تعقیب و حذف دشمنانشان در خاورمیانه معنادار است.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که بیش از سه هزار آمریکایی کشته شدند، آمریکا اعلام کرد که رهبران القاعده از جمله اسامه بن لادن را در هر جای دنیا که باشند پیدا خواهد کرد. همین تعهد منجر به کشته شدن بن لادن در سال ۲۰۱۱ در پاکستان شد. بعدها، ایمن الظواهری جانشین بن لادن نیز در سال ۲۰۲۲ در کابل با حمله پهپادی آمریکا کشته شد، در حالی که تصور میکرد در امنیت کامل به سر میبرد.
همچنین، ابو محمد المصری از چهرههای کلیدی القاعده بهدست نیروهای اسرائیلی و به سفارش سیا در خاک ایران ترور شد. موارد دیگری نظیر ملا اختر منصور، رهبر طالبان، که در مرز ایران و افغانستان کشته شد، همگی نمونههایی هستند از توان اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا و اسرائیل در حذف دشمنانشان.
در سالهای گذشته، بسیاری از چهرههای کلیدی گروههای نیابتی جمهوری اسلامی نظیر حزبالله و حماس نیز از سوی اسرائیل هدف قرار گرفتند. از عماد مغنیه و حسن نصرالله در حزبالله گرفته تا اسماعیل هنیه و یحیی سنوار و محمد ضیف در حماس. اغلب این افراد پس از سالها تعقیب، نهایتاً کشته شدند.
کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، بهدست آمریکا نیز نقطه عطفی در این روند بود. در حالی که بسیاری گمان میکردند آمریکا جرأت حذف چنین چهرهای را ندارد، کشتن او در بغداد نشان داد که این محاسبات اشتباه بوده است. همزمان، ابو مهدی المهندس، فرمانده حشد الشعبی عراق نیز در همان عملیات کشته شد؛ فردی که آمریکا از دهه ۱۹۸۰ به دنبال او بود.
بر خلاف جمهوری اسلامی که بارها وعده انتقام داده اما نتوانسته رهبران آمریکایی چون ترامپ، پومپئو یا بولتون را هدف قرار دهد، آمریکا و اسرائیل عملاً توانستهاند بسیاری از دشمنانشان را حتی در قلب تهران یا بیروت و دمشق و بغداد حذف کنند.
در جنگ اخیر ۱۲ روزه، اسرائیل توانست در ساعات اولیه چندین فرمانده ارشد سپاه را هدف قرار دهد. بسیاری بر این باورند که جنگ از لحظهای آغاز شد که اسرائیل آن فرماندهان را حذف کرد.
در نهایت، آنچه این تاریخچه به ما میگوید این است که حذف رهبرانی چون خامنهای، برای آمریکا و اسرائیل بیشتر به تصمیم و اراده سیاسی بستگی دارد تا توانمندی عملیاتی.
از لحاظ اطلاعاتی و عملیاتی آنها بارها نشان دادهاند که قادر به تعقیب و حذف هدفهای مورد نظرشان حتی پس از دهها سال هستند. در حالی که جمهوری اسلامی با وجود اراده سیاسی برای حذف شخصیتهایی نظیر ترامپ و نتانیاهو، هرگز توان تحقق این هدفها را نداشته است.
اکنون نیز اگر نتانیاهو و ترامپ تصمیم بگیرند خامنهای را هدف قرار دهند، حتی اگر خامنهای به مخفیگاه برود به نظر میرسد ابزار و امکانات لازم برای اجرای آن را در اختیار دارند چه از نظر اطلاعاتی، چه عملیاتی. تنها مسئلهای که باقی مانده، اراده نهایی برای صدور دستور چنین اقدامی است.
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه از آمادگی این کشور برای تامین اورانیوم غنیشده لازم جهت استفاده در برنامه هستهای غیرنظامی ایران خبر داد.
لاوروف روز دوشنبه ۱۶ تیر در یک نشست خبری در حاشیه دومین روز از اجلاس بریکس اعلام کرد که روسیه با اتکا به توان و دانش لازم برای کاهش غنای اورانیوم میتواند اورانیوم با غنای بالای ایران را دریافت کند و پس از تبدیل آن به اورانیومِ با غنای لازم برای برنامههای صلحآمیز هستهای، آن را به ایران بازگرداند.
به گفته او این ساز و کار پیشتر در برجام گنجانده شده بود و اکنون روسیه آماده اجرای آن در جهت از سرگیری گفتوگوها میان ایران و آمریکاست.

در سکوت شب، بوق کوتاه دستگاهی، کودک پنج ساله ای را از خواب میپراند. صدایی که تنها هشدار پایان شارژ نیست، بلکه یادآوری روزانهای است از نظارت مستمر فردی در کیلومترها آنسوتر؛ نظارتی که معلم این خانه را از خروج از شعاع هزار متری بازمیدارد.
ساکن این خانه، یک معلم و فعال صنفی است؛ معترضی که بهدلیل پیگیری مطالبات معلمان، بهجای ادامه حبس، اکنون با پابند الکترونیکی زندگی میکند.
او میگوید:«پابند برای سارق و کلاهبردار است، نه برای معلمی که فقط حق صنفیاش را خواسته است.»
او تنها یکی از دهها معلم، هنرمند، دانشجو و پیروان اقلیت های مذهبی یا فعالان صنفی و مدنی است که پس از گذراندن چند ماه یا چند سال زندان، با موافقت قاضی و به درخواست خود، ادامه محکومیت را تحت نظارت پابند عموماً الکترونیکی سپری میکنند. اتهامات آنها شامل «فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، تشویش اذهان عمومی» و مشارکت در اعتراضات صنفی یا سیاسی است.
پابند الکترونیکی چیست؟
پابند الکترونیکی دستگاه جیپیاسی است که به پای محکومان بسته میشود. این دستگاه بهصورت ۲۴ ساعته از سوی مرکزمراقبت الکترونیک سازمان زندان ها کنترل میشود. در صورت خروج فرد از محدوده تعیینشده، هشدار صادر میشود و تکرار آن میتواند منجر به بازگشت به زندان شود.
این ابزار در سیستم قضایی ایران بهعنوان جایگزینی برای زندان و در چارچوب جرائم تعزیری درجه پنج تا هشت پیش از ورود به زندان و درجه دو تا چهار پس از گذراندن بخشی از محکومیت، قابل استفاده است.
در ایران، افزون بر محکومان مالی، متهمان جرایم مواد مخدر و سرقت، این روزها فعالان مدنی، سیاسی، صنفی، کارگری و حتی پیروان اقلیتهای مذهبی نیز مشمول استفاده از این پابند شدهاند.
تجربهای از جنس زخم، زنجیر و محدودیت
بسیاری از کاربران پابند الکترونیکی، این مجازات را تحقیرآمیز و نامتناسب با نوع فعالیتهای خود میدانند.
یک وکیل دادگستری در ایران از پابند الکترونیکی برای معترضان به عنوان «مجازات ترذیلی» (مجازات تحقیرآمیز) یاد میکند که با ایجاد محدودیت، کنترل کامل و حتی رصد شبکههای اجتماعی به ابزاری برای آزار و شکنجه فعالان مدنی و سیاسی تبدیل شده است.
مشکلات فیزیکی از پرتکرارترین شکایات است. طراحی نامناسب، لبههای تیز و وزن زیاد مدلهای ساخت ایران موجب زخم و التهاب در ناحیه پا میشود. برای حمام رفتن، دستگاه باید با نایلون پوشانده شود تا از تماس آن با آب جلوگیری شود.
شارژ دستگاه که حدود یک ساعت و نیم طول میکشد، تنها با پریز خانگی ممکن است و نه با پاوربانک یا خودرو. از نظر مالی نیز این ابزار چندان «کم هزینه» نیست. زندانیان باید نزدیک به دو و نیم میلیون تومان پیشپرداخت و حدود ۹۰۰ هزار تومان در ماه برای اجاره دستگاه بپردازند؛ رقمی که برای بسیاری از فعالان بیکار یا محروم از شغل، سنگین است. یکی از آن ها میگوید: «تصور کنید برای آن که زنجیر به پایمان ببندند، باید پول هم بدهیم.»
آزادی محدود و قضاوت مردم
پابند الکترونیکی محدوده حرکتی ثابتی را تعریف می کند که معمولا شعاعی هزار متری از محل سکونت است؛ هرچند این متراژ به تصمیم قاضی پرونده بستگی دارد.
محدودیت حرکتی، بر روابط اجتماعی، حضور در مراسم خانوادگی، اشتغال و سفر و حتی درمان پزشکی اثر مستقیم میگذارد.
وفا احمدپور، مشهور به وفادار خواننده معترض، در شبکههای اجتماعی اعلام کرد که فرصت داوری افتخاری و شرکت در جشنوارهای هنری در آمریکا را بهدلیل داشتن پابند، از دست داده است.
برخی از مصاحبه شوندگان میگویند که هنگام پیادهروی، ورزش در پارک، یا خرید، تلاش میکنند پابند را با لباس و جوراب بپوشانند تا از نگاههای قضاوتگر و پرسشهای رهگذران در امان باشند.
برخی دیگر اما، تلاشی برای پنهان کردن آن نمیکنند و واکنشها را اغلب همدلانه توصیف میکنند.
یک معلم زن میگوید: «از آرایشگر تا سوپرمارکت، مردم من را قهرمان می خوانند و میگویند درود بر شرفت. البته خوشحالم که مادرم زنده نیست که من را با این پابند ببیند.»
نظر حقوقی؛ دیدگاههای متناقض
با وجود انتقادات گسترده، برخی حقوقدانان معتقدند که در اصل، پابند الکترونیکی میتواند مجازاتی کمککننده و انسانی باشد.
یک وکیل دادگستری درایران میگوید:«این ابزار، راهی برای مدرنسازی مجازاتها و کاهش هزینههای حبس است و به محکومان اجازه میدهد به زندگی عادی بازگردند.»
اما در مقابل، وکیل دیگری تاکید میکند:«در کشورهای پیشرفته، این ابزار برای مجرمان واقعی جرایم مالی یا خشونتآمیز استفاده میشود، اما در ایران به وسیلهای برای کنترل و تحقیر معترضان و زندانیان سیاسی تبدیل شده است.»
او با اشاره به قدرت ضابطان قضایی در انتخاب افراد برای استفاده از پابند میگوید شرایط پابند و انتخاب محدوده برای فعالان صنفی یا زندانیان سیاسی وعقیدتی، کاملا سلیقهای اجرا میشود.
از کار ممنوع، از کلاس محروم
محدودیتهای ناشی از پابند، فراتراز خانه است. برخی کاربران، بهصورت رسمی یا غیررسمی، از بازگشت به شغل خود منع شدهاند.
یک معلم میگوید:«بعد از آزادی، مدیر مدرسه گفت برای بازگشت به کار تدریس ، باید نامه رسمی از قاضی بیاورم. قاضی تایید کرد من ممنوعالکار نیستم، اما مدرسه باز هم من را نپذیرفت. بهنظرم وزارت اطلاعات فشار آورده بود.»
برخی دیگر مجبور به تغییر محل زندگی شدهاند تا به مدرسه یا محل کار خود نزدیکتر شوند و بتوانند در محدوده مجاز کار کنند.
فشار روانی، فرسایش تدریجی
بیشتر کاربران با اشاره به جنبه روانی و فشار روحی حاصل از این مجازات، شرایط خود را به مانند حبس در یک «زندان نامرئی» توصیف میکنند.
نویسندهای که با پابند زندگی میکند، میگوید:«برای خرید کتاب مورد علاقهام بیرون رفتم. سر چهارراه بوق دستگاه به صدا درآمد؛ یادم آمد حق عبور ندارم. با حسرت به کتاب نگاه کردم و برگشتم.»
او ادامه می دهد:« دردناک اینجاست که فقط تو هستی که این مرز نامرئی را میبینی. همه میتوانند آن را رد کنند جز تو.»
معلمی میگوید:«برای ورزش در پارک هم مضطربم. یک بار از محدوده خارج شدم. ساعت شش ونیم صبح تماس گرفتند و تهدید کردند که من را به زندان برمیگردانند.»
با این حال، برخی تلاش کردهاند راههایی برای حفظ سلامت روان خود پیدا کنند. یکی از معلمان از مرخصیهای موقت چند روزه در ماه برای سفرهای کوتاه و طبیعتگردی استفاده میکند.
انتخاب بین بد و بدتر
با تمام مشکلات، برخی میگویند پابند هنوز بهتر از زندان است.
یک معلم از شیراز میگوید:«در زندان عادل آباد، هم بندیهای من قاتلان و مجرمان خطرناک بودند. برای من، پابند انتخاب بین بد و بدتر بود.»
صدایی که خاموش نمیشود
با وجود همه فشارها، فعالان میگویند که پابند الکترونیکی هرگز نتوانسته صدای آنها را خاموش کند.
یک معلم میگوید:«این کمترین بهایی است که برای پیگیری و خواستن حقمان میدهیم. »
نویسندهای اضافه میکند: «پابند مرا از حرکت فیزیکی بازداشته، اما نتوانسته مرا از تفکر و نوشتن باز دارد. هنوز مینویسم؛ و این همان چیزی است که حکومت قادر نیست از من بگیرد.»
امید معماریان، تحلیلگر سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، گفت: «با تخریب گسترده تاسیسات هستهای، جمهوری اسلامی در موقعیتی متفاوت قرار دارد. در چنین شرایطی، توجیه حمله دوم برای اسرائیل دشوار است و تنها از طریق مذاکره میتوان به چارچوبی برای برنامه هستهای رسید.»

مقصود اسعدی سامانی، دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی درباره خسارتهای وارد شده به ایرلاینهای ایران در دوره جنگ و آتشبس جمهوری اسلامی با اسرائیل گفت از ۲۳ خرداد تا ۱۱ تیر بیش از شش هزار و ۱۳۰ میلیارد تومان درآمد از دست رفته شرکتهای هواپیمایی کشور بوده است.
اسعدی سامانی، دوشنبه ۱۶ تیرماه در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا درباره میزان پروازهای باطل شده در ایام حمله اسرائیل به ایران و آتشبس، گفت در ایام جنگ ۱۲ روزه و آتشبس، ۱۲ هزار و ۲۹ پرواز باطل شد که از این تعداد هشت هزار و ۶۵۳ پرواز داخلی و سه هزار ۳۷۶ پرواز بینالمللی بوده است.
دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی اضافه کرد که در این مدت ۴۴۴ هزار و ۳۲۴ بلیت داخلی و ۳۹۵ هزار و ۶۴ بلیت خارجی باطل شده است.
او درباره میزان و ارزش خسارتهایی که بابت ابطال بلیتها به شرکتهای هواپیمایی وارد شده، گفت: «در این مدت بیش از شش هزار و ۱۳۰ میلیارد تومان درآمد از دست رفته شرکتهای هواپیمایی است.»
پیش از این در ۱۴ تیرماه، حمیدرضا صانعی، معاون سازمان هواپیمایی کشوری گفته بود در دوره جنگ و آتشبس جمهوری اسلامی با اسرائیل، ۱۲ هزار پرواز در ایران لغو شد.
اسعدی سامانی در بخش دیگری از گفتوگوی خود درباره جبران خسارتهای شرکتهای هواپیمایی، گفت: «درخواست ما این است که دولت در ارایه تسهیلات و افزایش مهلت پرداخت مالیات و حقبیمه تامین اجتماعی مساعدتهایی را برای شرکتهای هواپیمایی در نظر داشته باشد. همچنین تاریخ سر رسید چکهای ایرلاینها نزد سازمانها و دستگاههای دولتی استمهال شود.»
او با تاکید بر اینکه لغو پروازها تنها به شرکتهای هواپیمایی آسیب وارد نکرده و تمام صنایع و خدمات وابسته به این صنعت تحتتاثیر قرار گرفتهاند، گفت: «نباید این خسارات را محدود به یک صنعت دانست. از توقف پروازها و سفرهای هوایی، خسارتهای جانبی زیادی وارد شده است.»
اسعدی سامانی درباره روند برگشت پول بلیتهای باطل شده، افزود: «عودت هزینه بلیت در جریان است اما از آنجایی که پروازها در حال انجام است برخی از مسافران درخواست دارند که به جای بلیت لغو شده، بلیت جدیدی صادر شود و این امکان که بدون عودت هزینه بلیت باطل شده، بلیت جدیدی صادر شود وجود دارد.»
پیش از این در ۱۳ تیر، مهدی رمضانی، سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری اعلام کرد پس از ۲۰ روز وقفه در پروازهای بینالمللی بهدنبال جنگ ۱۲ روزه، نخستین پرواز خارجی در فرودگاه امام تهران به زمین نشست.
پیش از این و با آغاز حملات اسرائیل به مواضعی در ایران در بامداد ۲۳ خرداد، جمهوری اسلامی آسمان ایران را به روی پروازهای داخلی و خارجی بست و تعلیق پروازهای داخلی و خارجی را بهصورت روزانه تمدید کرد.





