کانون صنفی معلمان و نبرد برای بازیابی جایگاه معلم در نظام آموزشی ایران
نتایج پژوهشی تازه در ایران نشان میدهد در حالی که ساختار قدرت در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی میکوشد نقش معلمان را به «مجریان مطیع» فروکاهد، کانون صنفی معلمان به میدان اصلی مقاومت برای بازیابی جایگاه معلمان و ایدئولوژیزدایی از آموزش تبدیل شده است.
در این مطالعه، امید قادرزاده و فرزاد ناصری، پژوهشگران جامعهشناسی دانشگاه کردستان، از طریق مصاحبه با اعضای کانون صنفی معلمان سنندج، به بررسی تجربه این معلمان از کار در مدرسه و فعالیتهای صنفی پرداختند.
بر اساس یافتههای این پژوهش که در آخرین شماره فصلنامه علمی-پژوهشی «رفاه اجتماعی» منتشر شد، بسیاری از اعضای کانون از «احساس نادیده انگاشته شدن» در تصمیمگیریهای آموزشی و «ندامت» خود از انتخاب شغل معلمی سخن میگویند.
یکی از آموزگاران هشدار میدهد فضای مدرسه به حدی ناامیدکننده است که بسیاری از همکارانش ۳۰ سال خدمت را «عمر هدررفته» توصیف میکنند.
به روایت مشارکتکنندگان، معلم در مدرسه عملا به مجری بخشنامهها و کتابهای درسی تبدیل شده است و در تعیین محتوای درس، شیوه ارزیابی و حتی نمره دادن استقلال چندانی ندارد.
پژوهش در این زمینه به فشارهایی اشاره میکند که بر معلمان وارد میشود تا نمرات دانشآموزان را افزایش دهند و بدین ترتیب، آمار قبولی مدرسه و منطقه در ظاهر رضایتبخشتر به نظر برسد.
بازنمایی معلم در فرهنگ غالب
بر پایه دادههای پژوهش، فرهنگ غالب در مدارس با تکیه بر دو محور اصلی معلم «همنوا و متعهد» و معلم «سادهزیست و قناعتپیشه»، بهدنبال ارائه تصویری غیرواقعی از این گروه است که هویت فردی و اجتماعی آنان را مخدوش میکند.
در اسناد رسمی از معلم انتظار میرود همزمان مربی اخلاق، کارشناس آموزشی و الگوی سبک زندگی باشد، اما در عمل زیر سایه «نظم در ورود و خروج» و ارزیابیهای صوری قرار میگیرد.
قادرزاده و ناصری معتقدند این فشار تنها از راه تنبیه اعمال نمیشود. نتایج حاکی از آن است که قدرت در مدرسه در سه سطح «انضباطی»، «پاداشدهنده» و «شرطی» عمل میکند.
بر این اساس، معلمان فعال در تجمعهای صنفی با تهدید و حذف از پستهای مدیریتی و ممنوعیت از تدریس روبهرو میشوند و در مقابل کسانی که در مراسمهای رسمی و اداری حضور پررنگ دارند، مشوقهای مالی دریافت میکنند.
یکی از مشارکتکنندگان تخصیص امتیاز به همراهی در مناسبتها را اینگونه روایت میکند: «سال ۸۹ که به کارکنان امتیاز زمین واگذار شد، اولویت با کسانی بود که بیشتر در مناسبتها شرکت کرده بودند... با وجود سابقه بیشتر، این امتیاز به بنده تعلق نگرفت.»
در سطح شرطی نیز شعارهایی مانند «معلمی شغل انبیاست» و تاکید مکرر بر قناعت و سادهزیستی به ابزاری برای خاموش کردن مطالبات مزدی و حرفهای بدل شده است.
کالایی شدن آموزش
بخش دیگری از پژوهش به پیامدهای «کالایی شدن آموزش» میپردازد.
به گفته فعالان صنفی، سیاستهای جدید از جمله دریافت انواع شهریه، اخذ کمکهای اجباری و فروش مجلات آموزشی، هزینه تحصیل را برای خانوادههای کمدرآمد بالا میبرد.
یکی از دبیران یادآوری میکند زمانی کتاب، کیف، کفش و حتی تغذیه دانشآموزان رایگان بود، اما امروزه مدیران مدارس «با هر بهانهای از دانشآموزان پول میگیرند» و این وضعیت به افزایش شمار کودکان بازمانده از تحصیل دامن میزند.
آگاهیبخشی تا مقاومت خاموش
در چنین فضایی، کانون صنفی معلمان برای اعضای خود به مسیری برای بیان نارضایتی و تلاش جمعی بدل شده است.
ابعاد اصلی فعالیت این تشکل صنفی را «آگاهیبخشی»، «ایدئولوژیزدایی از آموزش»، «نفی کالایی شدن آموزش» و «مقاومت خاموش» تشکیل میدهند.
یکی از اعضای کانون میگوید: «کار اصلی ما آگاهیبخشی است به معلمان تازهکار، دانشآموزان و عامه مردم در مورد حقوق خود.»
او که ۲۱ سال سابقه خدمت دارد، تاکید میکند: «معلم تا نداند در برابر جامعه چه تکلیفی دارد و چه حقی، چطور میتواند دانشآموز مطالبهگر تربیت کند؟»
بر اساس یافتهها، بهدلیل برخوردهای امنیتی و اداری با تجمعها و اعتصابها، بخش مهمی از فعالیتهای صنفی معلمان به شکل «مقاومت مدنی خاموش» بروز پیدا میکند.
نافرمانیهای مدنی در قالب «گریز از نظام سلطه بدون ترک آن»، با خودداری از شرکت در برخی برنامههای رسمی و اداری، استفاده از شبکههای غیررسمی و مجازی برای نقد سیاستهای آموزشی، و حفظ همبستگی میان معلمان ناراضی صورت میگیرد.
قادرزاده و ناصری تاکید میکنند کانون صنفی معلمان فراتر از پیگیری صرف حقوق مزدی، «جلوهای از مقاومت و منازعه در میدان آموزش» است و رویارویی میان این تشکل و ساختار قدرت، نزاعی بر سر شناسایی نهادی و بازتعریف جایگاه معلم در مدرسه و جامعه به شمار میرود.
در این پژوهش ۳۳ نفر از فعالان زن و مرد کانون صنفی معلمان شهر سنندج شرکت داشتند.
جانشین فرماندهکل ارتش جمهوری اسلامی، گفت: «ما هیچگاه سراغ سلاحی که به سعادت بشری لطمه بزند، نرفتهایم.»
محمدحسین دادرس افزود: «هوش، توانمندی و خلاقیتهای یک ایرانی در مرتبهای قرار دارد که میتواند کارهای سخت را در جهان انجام دهد و کرسیهای علمی قابل توجهی را نیز به دست آورد.»
شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس سالانه اوانجلیستهای حامی دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، از جامعه جهانی خواست پشت مردم ایران بایستد. او همچنین با گیلا گملیل، وزیر علم و فناوری اسرائیل دیدار کرد.
کنفرانس سالانه اوانجِلیستهای حامی ترامپ در واشینگتن برگزار شد و گملیل که به آمریکا سفر کرده در این کنفرانس شرکت کرد.
شاهزاده رضا پهلوی به عنوان «مهمان ویژه» در این کنفرانس دعوت شد تا وضعیت مردم ایران زیر سلطه جمهوری اسلامی را توضیح دهد و صدای اعتراض و خواست آزادی مردم ایران را به گوش حضار برساند.
او در سخنرانی خود در این کنفرانس به فشارها و سرکوبهای روزافزون اشاره کرد و از جامعه جهانی خواست در کنار مردم ایران بایستد و چشمانداز خود برای «ایرانی آزاد، مدرن و شکوفا پس از جمهوری اسلامی» را ترسیم کرد.
اوانجلیستها، گروهی از پیروان مسیحی پروتستان، هستند و این همایش تجمع طیفی است که در پیشبرد فضای سیاسی امروز آمریکا موثر به حساب میآید.
۱۵ آذر و در آستانه روز دانشجو در ایران، شاهزاده پهلوی در پیامی خطاب به دانشجویان ایران، به فشار شدید اقتصادی، خفقان و سرکوب در دانشگاهها و نبود آزادی اشاره کرد، اما از جوانان خواست از امید به تغییر دست نکشند.
دیدارهای شاهزاده پهلوی و نمایندگانش با مقامات اسرائیلی
گملیل، که عضو مهم کابینه سیاسی–امنیتی اسرائیل است، و شاهزاده پهلوی پیشتر چندین بار ملاقات داشتهاند.
این دیدارها درباره شرایط مردم ایران، راههای حمایت بینالمللی و نقش اسرائیل در روند تغییرات سیاسی در ایران بوده است.
همچنین شاهزاده هم سه سال پیش به دعوت رسمی، و در سفری مستقل، به اسرائیل سفر کرده و با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر این کشور دیدار و گفتگو کرده بود.
شهریور امسال، هیاتی از پژوهشگران ایرانی در تبعید به نمایندگی از شاهزاده پهلوی با رییسجمهوری و وزیر علم و فناوری اسرائیل دیدار و درباره امکان توافقاتی مشابه توافق ابراهیم میان ایران و اسرائیل گفتوگو کردند.
در مهرماه، شاهزاده رضا پهلوی در بیانیهای به مناسبت سالگرد حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، با قربانیان این حمله ابراز همدردی کرد و گفت ملتهای ایران و اسرائیل در «دردی مشترک از شرارت جمهوری اسلامی و مزدوران تروریستش» سهیماند.
هوش مصنوعی دیگر فقط یک ابزار تکنولوژیک نیست و به ضدقهرمان جدید هالیوود تبدیل شده است. از بازتعریف واقعیت تا تصرف ذهن و تصمیمگیری انسان، صنعت فیلمسازی با لحنی هشداردهنده به سراغ بزرگترین پرسش عصر دیجیتال رفته است: اگر الگوریتمها جهان را بسازند، نقش انسان چه میشود؟
سریال «پلوریبوس» نمونهای روشن از این رویکرد است؛ اثری که جهانی تحت سلطه الگوریتمها را تصویر میکند. جایی که انتخابها هدایتشدهاند و هویت انسانی زیر فشار تصمیمسازی هوشمند کمرنگ میشود. این سریال ساخته جدید وینس گیلیگان، خالق برکینگ بد، آغازگر مسیری است که در آن هوش مصنوعی به آنتاگونیست اصلی سینمای امروز تبدیل میشود.
در زبان سینما، ضد قهرمان یا «آنتاگونیست» لزوما دشمن به معنای کلاسیک نیست، بلکه نیرویی است که تعادل جهان داستان را بر هم میزند، قهرمان را وامیدارد جایگاه خود را دوباره بفهمد و معنای جهان را بازتعریف کند. سالها این نقش برعهده خلافکاران، ارتشها، هیولاها یا موجودات فضایی بود اما امروز آنتاگونیست جدید هالیوود، سیستمی نامرئی، فراگیر و بیچهره است: هوش مصنوعی.
ترس از مخلوق تا بیاعتمادی به انسان؛ مسیر قدیمی سینما در مواجهه با ماشین
این تحول ادامه سنتی است که سینما از دههها پیش بنا نهاده است.
سال ۱۹۶۸، فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» ساخته استنلی کوبریک، با شخصیت هال ۹۰۰۰، پرسش مهمی را مطرح کرد: اگر ماشین از انسان منطقیتر باشد، آیا اخلاقیتر هم هست؟
در ۲۰۰۱، استیون اسپیلبرگ با فیلم «هوش مصنوعی»، تصویری از ماشینی ارائه داد که قادر به عشق ورزیدن است و انسانیت را به چالش میکشد.
در نقطهای دیگر، گیرمو دلتورو در بازخوانی تازه «فرانکشتاین» محصول ۲۰۲۴ یادآوری کرد که ریشه ترس همیشه مخلوق نیست، بلکه ناتوانی انسان در مسئولیتپذیری در برابر قدرتی است که خلق کرده است.
همین منطق امروز در بسیاری از روایتهای مربوط به ایآی (AI) تکرار میشود.
خطر اصلی نه خود فناوری، بلکه دستهای انسانی است که آن را هدایت میکند.
KEN WORONER/NETFLIX
این نگرانی این روزها در فیلمهای هالیوود منعکس شده است.
در «ماموریت غیرممکن - حساب مرگبار» محصول ۲۰۲۳ آمریکا، دشمن اصلی یک سیستم هوش مصنوعی به نام انتیتی به معنای موجودیت است؛ سیستمی که با دستکاری اطلاعات و تصویر، واقعیت را به نفع خود بازآرایی میکند.
در این فیلم، خطر اصلی نه یک سلاح، بلکه اطلاعاتی است که نمیتوان به آن اعتماد کرد. واقعیتی که دیگر مطمئن نیستیم بر چه اساسی شکل گرفته است.
Paramount Pictures/Courtesy Everett Collection
جهانهای طراحیشده و بحران انتخاب؛ پرسش محوری پلوریبوس
در پلوریبوس نیز مسئله «ماشین قاتل» نیست. پرسش اصلی این است که جهان طراحیشده بهدست ماشین چگونه میتواند بدون خشونت مستقیم، آگاهی انسان را خاموش کند.
در این جهان، تجربه فردی و جمعی زیر نفوذ پیشنهادهای هوشمند شکل میگیرد و مرز میان انتخاب و هدایت کمرنگ میشود. سریال میپرسد: اگر ساختارهای هوشمند دائما گزینهها را فیلتر و مرتب کنند، آیا انتخابی که در نهایت انجام میدهیم هنوز انتخاب خود ماست؟
اهمیت پلوریبوس در این نیست که آیندهای دور را پیشبینی میکند، بلکه در این است که تصویری فشرده و قابل شناسایی از وضعیت اکنون بهدست میدهد.
در جهان این سریال، انسانها در ظاهر کاملاند؛ خوشحال، آرام و مطلع. اطلاعات همیشه آماده و در دسترس است و پاسخ هر سؤال بیدرنگ در ذهنشان مینشیند، اما همین کمال ظاهری، نقطه ضعف است: هیچ شک و تردیدی دیده نمیشود، شورش ذهنی شکل نمیگیرد و حقیقت بهجای آنکه در فرایند جستوجو ساخته شود، بهصورت بستهای آماده تحویل داده میشود.
برای ساکنان این جهان، حقیقت امری یکدست و قطعی است، نه میدان کشف و اختلاف نظر.
پلوریبوس از اینجا پرسش اساسی خود را طرح میکند: اگر انسان بهجای ساختن حقیقت، تنها مصرفکننده آن باشد، آیا میتوان او را موجودی آزاد، خلاق و مستقل دانست؟
سریال جهان شخصیسازیشدهای را نشان میدهد که در آن انسانها ظاهرا کنار هم زندگی میکنند اما عملا هر کدام در حبابی جداگانه قرار دارند؛ نزدیکاند، اما در عمق از یکدیگر دور میشوند.
گیلیگان در اینجا بر نوع خاصی از آنتاگونیسم تاکید میکند: تصرف آرام توجه، حس و درک انسان.
خطر آینده الزاما «تصرف فیزیکی جهان» نیست، بلکه کنترل بیصدا بر لایههای شناختی و عاطفی است. این آنتاگونیسم تدریجی و غیرخشونتآمیز، یکی از ویژگیهای اصلی موج جدید هالیوود درباره هوش مصنوعی است و پلوریبوس آن را مرحلهبهمرحله دنبال میکند.
Apple TV
چهرههای متضاد هوش مصنوعی؛ از تهدید خاموش تا موجود اخلاقی
موج سینمایی امروز صرفا هشداردهنده نیست. در فیلم «خالق»، محصول ۲۰۲۳ آمریکا، هوش مصنوعی نه دشمن، بلکه موجودی اخلاقی معرفی میشود؛ موجودی دارای حافظه، احساس و نوعی حق زیستن. این روایت ادامه خطی است که اسپیلبرگ آغاز کرده بود.
اگر موجود مصنوعی بتواند عشق بورزد یا رنج را تجربه کند، بر چه مبنایی میتوان او را صرفا ابزار دانست؟ این نگاه نشان میدهد که در کنار ترس، نوعی کنجکاوی و حتی احترام نسبت به ظرفیتهای بالقوه هوش مصنوعی نیز وجود دارد.
20th Century Studios
در سوی دیگر، آثار فلسفیتری همچون «آینه سیاه» و «وستورلد» تمرکز خود را بر مسئلهای دیگر میگذارند؛ نه شورش روباتها، بلکه فروپاشی واقعیت مشترک.
در این جهانها، تصویر، حافظه و روایت تا حدی قابل دستکاریاند که تشخیص واقعی از ساختهشده دشوار میشود.
در چنین وضعیتی، آنتاگونیست بودن هوش مصنوعی نه از خشونت عینی، بلکه از قدرت آن در بازتعریف حقیقت ناشی میشود.
در برابر این موج، منتقدانی نیز هستند که بر محدودیتهای واقعی فناوری فعلی تاکید میکنند.
بهنظر آنان، سینما اغلب تواناییهای هوش مصنوعی را بزرگنمایی میکند و بخشی از این هراس، ریشه در نگرانیهای صنفی خود صنعت سرگرمی دارد؛ از نویسندگانی که نگران جایگزینیاند تا بازیگرانی که از دیجیتالی شدن هویتشان میترسند.
گروهی دیگر یادآور میشوند که سینما همواره دشمنان آینده را بزرگتر از واقعیت تصویر کرده تا مسائل امروز را قابل فهمتر کند؛ همانطور که در دوره جنگ سرد یا ترس از انرژی هستهای اتفاق افتاد.
با این همه، اهمیت موج تازه در یک نکته محوری است: سینما به آزمایشگاه اخلاقی و فکری مواجهه انسان با شکل تازهای از قدرت تبدیل شده است؛ قدرتی که نه شبیه دولت و ارتش است، نه شبیه فناوریهای کلاسیک، و نه به آسانی در چارچوبهای حقوقی موجود میگنجد.
این موج از سینما میپرسد:
اگر حقیقت قابل ساختن و تنظیم شدن باشد، جامعه چگونه دوام میآورد؟
اگر ماشین بتواند احساس را شبیهسازی کند، مرز میان انسان و غیرانسان کجاست؟
و اگر جهان اطراف ما تا حد زیادی طراحیشده باشد، نقش اراده و مسئولیت انسانی چه خواهد شد؟
در نهایت، مسئله اصلی این نیست که هوش مصنوعی دقیقا چه خواهد کرد. مسئله اصلی این است که انسان در جهانی که هر روز هوشمندتر و الگوریتمیتر میشود، چگونه میخواهد جایگاه خود را دوباره تعریف کند و انسان باقی بماند.
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا با بازنشر یادداشتی تحلیلی از نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه نوبل صلح، نوشت که ایالات متحده در کنار مردم ایران ایستاده و به مردم ایران و حق انتخاب آنان متعهد است.
در این پست که پنجشنبه ۲۰ آذر در رسانه اجتماعی ایکس منتشر شد، آمده است: «ایالات متحده در کنار مردم ایران ایستاده است، همانگونه که آنان در پی کرامت، عدالت و حق تعیین سرنوشت خود هستند.»
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا، افزود: «ما از خواستههای مسالمتآمیز آنان برای حقوق بشر و آیندهای که به خواست خودشان شکل خواهند داد، حمایت میکنیم. تعهد ما به مردم ایران و حق انتخاب آنان است.»
نرگس محمدی ۱۴ آذر در یادداشتی تحلیلی در مجله تایم نوشت: «بیش از چهار دهه، ایرانیان از طریق جنبشهای مسالمتآمیز و دموکراتیک برای حقوق اساسی و انسانی خود تلاش کردهاند: از راهپیماییهای زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، جنبش سبز ۱۳۸۸، اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸و قیام "زن، زندگی، آزادی" در سال ۱۴۰۱ که با کشته شدن مهسا (ژینا) امینی آغاز شد.»
او که از آذر ۱۴۰۳ با مرخصی استعلاجی بیرون از زندان است، تاکید کرد: «مقاومت مداوم زنان و جوانان، پایهها و بنیانهای جمهوری اسلامی را لرزانده و آن را به بدترین کابوس رژیم تبدیل کرده است. کسانی که رژیم بیشترین تلاش را برای سکوت آنها کرد، قدرتمندترین چالشگران آن شدهاند.»
این فعال حقوق بشر تاکنون بیش از ۱۰ سال را در حبس گذرانده و از آغاز فعالیتهایش با جمع احکام بیش از ۳۶ سال زندان و ۱۵۴ ضربه شلاق روبهرو بوده است.
او با وجود تایید سازمان پزشکی قانونی برای تمدید تعلیق حکم، در ماههای گذشته بارها جهت بازگشت به زندان اوین تحت فشار قرار گرفته است.
آمریکا: جمهوری اسلامی از قدرت زنان میهراسد
صفحه فارسی وزارت خارجه آمریکا، پنجشنبه ۲۰ آذر در پستی دیگر در شبکه ایکس نوشت: «فرقی نمیکند رژیم جمهوری اسلامی چند راه برای خاموش کردن زنان پیدا کند. چه با ممنوع کردن نشان دادن مو، ورود به استادیومها یا بیان صدای خود از طریق موسیقی، زنان شجاع ایران حاضر به سکوت نیستند.»
وزارت خارجه آمریکا افزود: «از اِوی، رپر شجاعی که با وجود تهدیدها از حذف حساب شبکههای اجتماعی خود خودداری کرد، تا نیوشا مفیدی که با جسارت در کنسرتی عمومی آواز خواند و تا فاطمه عطایی و اسمَر حمیدی که آزادیهای هنری و شبکههای اجتماعیشان مورد حمله قرار گرفت، هر یک از این ایستادگیها، نشاندهنده قدرت زنان در به چالش کشیدن رژیم جمهوری اسلامی است که از قدرت آنان هراس دارد.»
در پایان این مطلب آمده است: «زنان ایرانی همیشه راهی برای شنیده شدن پیدا خواهند کرد. ما در کنار هر زن و مرد ایرانی هستیم که حاضر به سکوت نیست.»
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به ویژه پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، صفحات شماری از هنرمندان یا چهرههای فعال در فضای مجازی را مسدود کرده است.
حکومت ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ با استناد به تفاسیر فقهی، آوازخوانی زنان را در حضور مردان حرام اعلام کرد. این تصمیم، نقطه پایانی بود بر فعالیت رسمی خوانندگان زنی که پیش از انقلاب در عرصه موسیقی ایران حضور داشتند.
با این تحولات، آثار دهها خواننده زن از رسانههای رسمی حذف و صدایشان به حاشیه رانده شد.
جمهوری اسلامی و مراجع تقلید شیعه، آوازخوانی زنان را موجب تحریک مردان میدانند.
در ماههای اخیر سرکوبها علیه خوانندگان و فعالان حوزه موسیقی که بهویژه به حجاب اجباری معترض بودهاند، شدت گرفته است.
اواخر فروردین امسال بیش از ۱۶۰ خواننده، هنرمند، کنشگر مدنی و تشکل، شامل ۱۹ تشکل داخل ایران، در بیانیهای تشدید اقدامهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه خوانندگان زن را بخشی از «پروژه سرکوب سیستماتیک زنان و تلاشی برای تثبیت نظامی زنستیز و مبتنی بر تبعیض جنسیتی» خواندند.
احمد علمالهدی، نماینده خامنهای در خراسان رضوی گفت: «امروز جامعه در مسئله زن و حجاب وارد مرحله جهاد عملی شده و فعالیتهای بدون طرح و ابتکار نهتنها موثر نیست، بلکه گاه نتیجه معکوس دارد.»
او افزود: «شرایط جامعه، صرفا یک وضعیت پژوهشی یا بحث نظری نیست، بلکه میدان جهاد عملی است.»
امام جمعه مشهد ادامه داد: «امروز ما نیازمند برنامههای منسجم، عمیق و طراحی شده برای مقابله با بیحجابی، فساد و منکرات اجتماعی هستیم.»