در میانه تهدیدهای آمریکا و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی و وادار شدن حکومت ایران برای آغاز مذاکرات هستهای، رییس سازمان انرژی اتمی ایران مدعی شده است که کسری برق کشور با ساخت نیروگاههای جدید هستهای برطرف خواهد شد.
سهم برق هستهای از تولید برق کشور تنها یک درصد است و برای جبران کسری ۲۵ هزار مگاواتی برق ایران باید ۲۵ نیروگاه اتمی در حد و اندازه نیروگاه بوشهر ساخته شود که ساخت خود آن بهدست روسها دو دهه طول کشید.
از طرفی، مجموع تولید برق نیروگاه بوشهر از زمان راهاندازی در سال ۲۰۱۱ تاکنون، کلا ۷۰ تراوات ساعت بوده که ارزش آن در بازارهای منطقهای به شش میلیارد دلار نیز نمیرسد.
چنین سطح نازلی از ارزش برق هستهای تولید شده در کشور طی ۱۵ سال گذشته در حالی است که ایران به بهانه تولید برق هستهای دست به غنیسازی گسترده اورانیوم زده و تحریمهای اعمال شده بر کشور طی این دوره، دست کم بین دو تا سه تریلیون دلار زیان مستقیم اقتصادی به کشور وارد کرده است.
جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته بارها اعلام کرده که برنامه راهاندازی ۲۰ هزار مگاوات نیروگاه اتمی دارد، اما هیچ اقدامی در این راستا انجام نشده است.
رییس سازمان انرژی اتمی ایران نیز دوباره این ادعا را مطرح کرده و چشمانداز تحقق آن را «دراز مدت» خوانده است.
دقیقا مشخص نیست چرا ایران به رغم داشتن ۳۰۰ روز آفتابی و مناطق گسترده ساحلی و کوهستانی بادگیر، تمرکز خود را بر روی انرژیهای خورشیدی و بادی نمیگذارد؛ خصوصا اینکه هزینه تولید برق از این منابع با برق هستهای تقریبا یکسان است.
اخیرا آژانس بینالمللی انرژی گزارش داد که در سال گذشته ۷۵ درصد از نیروگاههای تازه راهاندازی شده در جهان طی سال ۲۰۲۴، از نوع تجدیدپذیر بودهاند. در مقام مقایسه، سهم نیروگاههای اتمی در رشد تولید برق جهان در سال گذشته تنها پنج درصد بود.
ذکر این نکته نیز مهم است که انرژیهای تجدیدپذیر تنها یک درصد در تولید برق ایران سهم دارند.
سرایت کسری برق و گاز ایران به تمام فصول
امسال برای اولین بار، کسری برق و گاز ایران تمامی فصول را در بر گرفته و خاموشیها از ابتدای بهار اعمال میشود.
کسری برق سال جاری به حدی شدید است که در فصل بهار در تمامی استانها، از جمله پایتخت، ۹۰ دقیقه قطعی برق طی ساعات روز اعمال خواهد شد.
قطعی برق بخش صنعت بسیار فراتر از بخش خانگی است؛ بهطوری که یک کارخانهدار حوزه صنعت پتروشیمی در کلانشهر تبریز که نخواست نامی از او برده شود، به ایراناینترنشنال گفت که هفتهای دو روز قطعی کامل برق و هفتهای یک روز قطعی آب دارد.
علاوه بر قطع کامل هفتهای دو روز برق حوزه صنعت، خاموشیهای ۹۰ دقیقهای روزانه نیز فعالیت صنعتی او را به شدت مختل کرده است.
اعمال گسترده خاموشیها در حالی است که تقاضای برق در فصل بهار، ۳۵ درصد کمتر از تابستان و حدود ۵۰ هزار مگاوات است و دقیقا مشخص نیست وضعیت خاموشیها در پیک مصرف تابستانی چگونه خواهد بود.
از طرفی، ظرفیت عملی تولید برق نیروگاههای ایران حدود ۶۲ هزار مگاوات است و ناتوانی در تامین فقط ۵۰ هزار مگاوات برق در فصل بهار نشان میدهد ایران با بحران تامین سوخت نیروگاههای برقی که سهمی بالای ۹۰ درصدی در تولید برق کشور دارند، مواجه شده است.
ایران از پارسال برای اولین بار با کسری گاز در تمامی فصول و از سال جاری با کسری برق در تمامی فصول مواجه شده است.
آمارهای رسمی وزارت نیرو نشان میدهد از سال ۲۰۱۰ سالانه بهطور متوسط ۸۰۰ هزار مشترک جدید به شبکه برق وصل شده که ۷۰ درصد آنها از بخش خانگی و بقیه بخشهای صنعتی، تجاری و کشاورزی هستند.
بدین ترتیب، ایران میبایست از سال ۲۰۱۰ سالانه ۷ درصد به تولید برق خود اضافه میکرد تا جوابگوی رشد مصرف داخلی برق باشد، اما در دهه گذشته تنها نیمی از اهداف رشد تولید برق محقق شد و طی سالهای اخیر میزان تحقق اهداف رشد تولید برق تنها ۳۰ درصد بوده است.
نیروگاههای آبی
ظرفیت اسمی نیروگاههای برقی ایران حدود ۹۴ هزار مگاوات است؛ اما ظرفیت عملی آنها تنها ۶۲ هزار مگاوات است؛ چرا که بخشی از نیروگاههای بسیار کهنه حرارتی ایران از رده خارج شدهاند و نیروگاههای آبی نیز بهخاطر خشکسالی با ظرفیت پایین کار میکنند.
دولت طی دو سال گذشته برای جبران بخشی از کسری برق، به رغم خشکسالیها، تولید برق آبی از سدهای کشور را ۲۵ درصد افزایش داد و هر سال ۱۸ تراوات ساعت برق آبی تولید کرد؛موضوعی که باعث خالی شدن سدهای کشور شد. در حال حاضر برخی از سدهای تامینکننده آب شرب کلانشهرها، از جمله پایتخت کشور، تنها ۷ تا ۱۰ درصد آب دارند.
بدین ترتیب عملا دست دولت در تولید برق آبی نیز بسته شده است.
نیروگاههای حرارتی
طی ۱۵ سال گذشته تقریبا کل رشد تولید برق ایران از نیروگاههای حرارتی بوده که با گاز، مازوت و گازوئیل فعالیت میکنند.
این نیروگاهها سهمی بالای ۹۰ درصدی در تولید برق کشور دارند؛ اما کشور با کسری شدید گاز و گازوئیل در تمام فصول مواجه است و نمیتواند سوخت این نیروگاهها را تامین کند.
از طرفی، طبق ارزیابی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران، بخش چشمگیری از نیروگاههای حرارتی ایران راندمان بسیار پایینی دارند.
بر اساس این گزارش، حدود ۱۵ درصد از نیروگاههای حرارتی فعال کشور زیر ۲۰ درصد و نیمی از نیروگاهها زیر ۳۵ درصد راندمان دارند.
تنها راندمان پایین نیروگاهها نیست که کشور را با بحران برق مواجه کرده، بلکه طبق گزارش رسمی وزارت نیرو، ۱۳ درصد از برق تولیدی کشور در شبکه فرسوده و کهنه انتقال و توزیع تلف میشود که این رقم معادل ۴۰ درصد از برق مصرف کل خانوارهای ایرانی است که سالانه ۱۰۰ تراوات ساعت برق مصرف میکنند.
بهروز بیات، مشاور پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گفت که تهدید علی شمخانی مبنی بر احتمال اخراج بازرسان آژانس از ایران یک «گزافهگویی بیمعنی» است.
آقای بیات گفت که اخراج بازرسان آژانس از ایران یک روند طولانی است و حتی در صورت حمله نظامی به ایران، چنین اقدامی کمکی به دفاع جمهوری اسلامی از خود ندارد.
علی شمخانی، مشاور سیاسی علی خامنهای در شبکه ایکس نوشت: «استمرار تهدیدات خارجی و قرار گرفتن ایران در شرایط حمله نظامی میتواند منجر به اقداماتی بازدارنده مانند اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و قطع همکاری با آن شود.»
به گفته شمخانی انتقال مواد غنیشده به «مکانهای امن و نامشخص در ایران» نیز میتواند در دستور کار قرار گیرد.
شش سال پیش، ۱۴ نفر از فعالان سیاسی در اقدامی بیسابقه، با نگارش بیانیهای خطاب به علی خامنهای، خواستار استعفا و کنارهگیری او از قدرت و گذر از جمهوری اسلامی شدند. آن ۱۴ایرانی شجاع، بازداشت و به احکام سنگین زندان محکوم شدند. با این حال، شعلهای که آنان برافروختند خاموش نشد.
امروز، صداهای بیشتری از دل جامعه مدنی، نخبگان و حتی اقشار مختلف مردم به گوش میرسد که خواهان پایان رهبری خامنهای و گذار از جمهوری اسلامی هستند. در هفتههای اخیر، چندین نامه از سوی فعالان سیاسی و مدنی منتشر شده که از خامنهای میخواهند از مردم ایران عذرخواهی کند، مسئولیت ویرانیهای به بار آمده را بپذیرد و از قدرت کنارهگیری کند.
در تازهترین نمونه، مهدی محمودیان، فعال سیاسی زندانی در اوین، در نامهای تحت عنوان «نامهای از دل ویرانه به ویرانگر» خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار استعفای او شده و دوران رهبری او را یکی از عوامل اصلی ویرانی ایران و زندگی ایرانیان معرفی کرده است.
این نامهها، صرفا پژواکی از نارضایتی نخبگان نیستند. در کنار اعتراضات فعالان سیاسی و مدنی، مردمی نیز که در طول دههها تحت شدیدترین فشارهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی قرار گرفتهاند هر روز با صدایی بلندتر، خواستار کنارهگیری خامنهای از قدرت هستند. این خواسته در جملهای ساده اما پرمفهوم خلاصه شده که این روزها مدام از سوی مردم تکرار میشود: «ما از شما چیزی نمیخواهیم، فقط جمع کنید و بروید.»
صدایی که این روزها از کوچه و خیابان، شبکههای اجتماعی، محافل روشنفکری و خانوادههای داغدار شنیده میشود، صدایی است که سالها حکومت نادیده گرفته است. این صدای مردم ایران است؛ صدای نسلی که زندگیاش در نظام جمهوری اسلامی تباه شد. نسلی که کودکیاش در سایه مانتوها و مقنعههای سیاه با رنگهای دلمرده نابود شد، جوانیاش به اجبار در خاموشی گذشت، و اعتراضش با گلوله پاسخ داده شد.
اینها صداهای نوجوانانیست که بزرگ شدند اما هیچ لذتی از بزرگ شدن نبردند. جوانانی که یا به دست ماموران جمهوری اسلامی کشته شدند یا با سرکوب و تحقیر، زندگیشان نابود شد. اکنون این جوانان به بلوغ رسیدهاند و از حکومت متنفرند؛ با تمام وجود لحظهشماری میکنند تا پایان سلطه آن را ببینند.
حکومت مهمترین سرمایه مردم، یعنی زندگی را از آنها گرفته است. وعدههایی که از سال ۱۳۵۷ تا امروز دادند، چیزی جز فریب، ویرانی و ظلم نبوده است. آنچه مردم ایران را به خشم و فریاد رسانده، تداوم ۴۷ سالهی دروغها، وعدههای توخالی، تحقیرها، و نقض مستمر حقوق اساسیشان است. ازخمینی تاخامنهای، از اصولگرا تا اصلاحطلب، مردم به تجربه دریافتهاند که با ساختار و حکومت موجود، هیچ افقی برای نجات کشور وجود ندارد.
مردم ایران معتقدند که آخوندها و سردارها نه تنها حکومت را، بلکه کشور را اشغال کردهاند. آنها معتقدند حق انتخاب آزادانهی حکومت و حاکمانشان از آنها گرفته شده. این خشم عمومی، ناشی از تجربهی تلخ حکومتی است که وعده بهشت داد اما جهنم ساخت، دم از شرافت و دیانت زد اما در عمل، جز فریب و چپاول از آن دیده نشد.
اعتماد مردم به حکومت نابود شده است. دروغهای پیدرپی درباره مذاکره، تحریم، معیشت، و عدالت اجتماعی، هرگونه سرمایه اجتماعی را از بین برده است. مردم دیگر سخنان حاکمان را باور نمیکنند. آنها هر وعدهی جدید را تکرار همان وعدههای محققنشده میدانند.
حاکمان امروز ایران سالها به نام امام حسین و فاطمه ، احساسات مردم را به نفع خود تحریک کردند، اما در عمل، فرزندان معترضاین ملترا کشتند و خانوادههای دادخواه را تهدید و بازداشت و زندانی کردند. مادران دادخواه ، همچون مادر کیان پیرفلک، شب تا صبح بر پیکر فرزندشان بیدار ماندند تا مبادا حکومت حتی جسد عزیزشان را نیز بدزدد.
امروز مردم ایران از آخوندها و سردارها میخواهند که بروند. آنها، پیش از تحقیر شدن در سر میز مذاکره یا شکست در برابر حمله آمریکا و اسرائیل، در دلها و قلبهای ملت شکست خوردهاند.
از نگاه مردم، این تحقیر شدن حکومت و شخص خامنهای، تاوان خونهای ناحقی است که بر زمین ریختند، آه مادرانی است که فرزندانشان را به ناحق از دست دادند، و فریاد کارگران، معلمان، بازنشستگانی است که پس از سالها خدمت، امروز در خیابانهای کشور فریاد عدالت سر میدهند اما بازداشت میشوند.
صدای مردم معترض روز به روز بلندتر، خشمگینتر و آشکارتر میشود. مطالبهی استعفای خامنهای، دیگر فقط صدای ۱۴ فعال سیاسی نیست؛ پژواک میلیونها ایرانیست که فریاد میزنند: «ما از شما چیزی نمیخایم، فقط جمع کنید و برید».
محسن سازگارا، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای مدیریت گذار، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت مقاومت فرهنگی-اجتماعی مردم در برابر جمهوری اسلامی، وخامت اوضاع اقتصادی در ایران و احتمال براندازی حکومت و شخص خامنهای سه عامل اصلی بودند که رهبر جمهوری اسلامی را به عقبنشینی از مواضع پیشین خود در قبال مذاکره با آمریکا واداشتند.
سازگارا افزود خامنهای چارهای جز مذاکره پیش روی خود نمیبیند، زیرا میداند جنگ تبعات سنگینی برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی خواهد داشت و ممکن است پس از این رویداد، نظامیان اسلحه خود را به سوی حکومت نشانه بگیرند یا دستکم از حمایت از آن دست بردارند.
حسین آقایی، تحلیلگر روابط بینالملل و امور استراتژیک، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت روسیه مخالف دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی است و در صورت لزوم، کاخ کرملین مانع از پیشرفت برنامه هستهای حکومت ایران خواهد شد.
آقایی افزود مسکو در مقطع کنونی از مذاکرات تهران و واشینگتن استقبال میکند، زیرا معتقد است حکومت ایران در این مذاکرات ناچار به دادن «امتیازات کلان و حداکثری» خواهد بود و این به معنای تضعیف جمهوری اسلامی و وابستگی بیشتر آن به روسیه است.
او با استناد به اظهارات اخیر آندری رودنکو، معاون وزیر امور خارجه روسیه، تاکید کرد در صورت حمله اسرائیل و آمریکا به تاسیسات اتمی حکومت ایران، روسیه در حمایت از جمهوری اسلامی وارد این درگیری نخواهد شد.
با وجود تلاشهای گسترده جمهوری اسلامی برای توجیه عقبنشینی علی خامنهای در برابر دولت آمریکا و پذیرش مذاکرهای که پیشتر بهشدت آن را رد کرده بود، افکار عمومی این عقبنشینی را به مثابه تحقیر نظام میبیند و بهعنوان یک شکست آشکار برای حکومت ارزیابی کرده است.
هر اندازه که مقامات جمهوری اسلامی سعی دارند با استفاده از واژگان متناقض و حتی اظهارات خلاف واقع، این تغییر موضع ناگهانی را توضیح دهند، نتیجهای جز افزایش بیاعتمادی عمومی و برجسته شدن تناقضهای آشکار در گفتار و رفتارشان نداشته است.
در ۲۴ ساعت گذشته، شهروندان بسیاری از سراسر کشور با شبکه ایران اینترنشنال تماس گرفته و از زوایای مختلف به تحلیل این عقبنشینی پرداختهاند. یکی از برجستهترین نکاتی که در پیامهای مردم دیده میشود، یادآوری سخنان اخیر علی خامنهای است که مذاکره با آمریکا را «غیرعاقلانه»، «غیراخلاقی» و «غیرشرافتمندانه» توصیف کرده بود.
اکنون که جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش مذاکره با آمریکا شده، بسیاری از شهروندان با لحن انتقادی و تمسخرآمیز، از حکومت میپرسند: "پس آن همه شعار درباره شرافت چه شد؟"