این روزها بسیاری در ایران بر این باورند که جنگ دم در ایران ایستاده است. این باور اگرچه در میان برخی تحلیلگران سیاسی از ۷ اکتبر به وجود آمده بود اما زمانی جدیتر شد که دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا در مصاحبهای گفت جمهوریاسلامی با بمباران نظامی یا توافق مکتوب متوقف میشود.
ترامپ در مصاحبه با فاکس نیوز اعلام کرد: «راه برای متوقف کردن آنها [مقامات جمهوری اسلامی] وجود دارد: یا با بمباران نظامی یا از طریق یک توافق مکتوب. فکر میکنم ایران بهشدت نگران و وحشتزده است، زیرا توان دفاعی آنها تقریبا از بین رفته است.»
این اظهارات در حالی مطرح شد که مقامات جمهوری اسلامی بارها تاکید کردهاند که حاضر به مذاکره با آمریکا نیستند و با تاکید موکدی مسیر «مقاومت» را انتخاب کردهاند. از ۱۹ بهمن، یعنی از زمان مخالفت علنی سیدعلی خامنهای با مذاکره، مقامات جمهوری اسلامی بارها از احتمال جنگ و آمادگی خود برای چنین رویدادی سخن گفتهاند.
علاوه بر افزایش چشمگیر حضور نظامیان در رسانهها، واژگان امنیتی نیز در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی پررنگتر شده است. تاکید مداوم بر جنگ، نه صرفا بهعنوان یک خطر قریبالوقوع، بلکه بهعنوان ابزاری سیاسی و راهبردی به کار گرفته میشود. ابزاری که به حکومت امکان میدهد فضای امنیتی را تشدید کند و اعتراضات مردمی را در سایه تهدید خارجی سرکوب کند.
جنگ ابزاری برای دفاع و تهدید
در سخنان مقامات جمهوری اسلامی، تاکید بر جنگ یا نمادهای آن، کارکرد خارجی دارد. یعنی آنها، شاید به دلیل ترس از وقوع جنگ میخواهند طرف مقابل خود را تهدید کنند. در کلام مقامات، اسرائیل و کشورهای منطقه، بهویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، بارها مورد تهدید قرار گرفتهاند. چنان که امیرعلی حاجیزاده، فرمانده هوا فضای سپاه میگوید اگر مراکز هستهای ما را بزنند، «آتشی در منطقه بهپا خواهد شد که ابعاد آن قابل محاسبه نیست.»
ابراهیم جباری، مشاور فرمانده سپاه، نیز با زبانی شدیدتر اعلام کرده است: «عملیات وعده صادق ۳ به جا و به موقع، به اندازه و به وسعت نابودی اسرائیل و شخم زدن تلآویو و حیفا انجام خواهد شد.»
این تهدیدات با رونماییهای تسلیحاتی و برگزاری رزمایشهای نظامی همراه است. بر اساس گزارش فایننشیال تایمز ، ایران در ماههای اخیر تعداد رزمایشهای نظامی خود را تقریبا دو برابر کرده است. این رزمایشها در مناطق غربی و جنوبی کشور، از جمله در نزدیکی تاسیسات هستهای نطنز و تنگه هرمز برگزار شدهاند.
جمهوری اسلامی، با این اقدامات میخواهد همزمان با نشان دادن قدرت موشکی و تهاجمی بر قدرت تدافعی خود نیز تاکید کند. رهبر جمهوری اسلامی اخیرا در سخنانی اعلام کرده است که ایران از نظر دفاعی در سطحی قرار دارد که «نگرانی از تهدید سختافزاری دشمن وجود ندارد.»
اینگونه سخنان را میتوان بخشی از راهبرد جنگ روانی جمهوری اسلامی دانست؛ هدف نهتنها ایجاد بازدارندگی در برابر اسرائیل و آمریکا، بلکه مدیریت افکار عمومی در داخل کشور است. در شرایطی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی افزایش یافته، ایجاد یک فضای تهدید خارجی، راهی برای انحراف توجه مردم از بحرانهای داخلی است.
جنگ، ابزاری برای کنترل
فارغ از اینکه مقامات جمهوری اسلامی جنگ را بهعنوان تهدید مطرح کنند یا دفاع، تکرار مداوم نمادها و ادبیات جنگی در یک ماه گذشته به امری روزمره تبدیل شده است. این حجم از تاکید بر فضای جنگی فراتر از یک واکنش ساده به تهدیدهای خارجی است و بیشتر ابزاری آگاهانه برای ایجاد انسجام اجباری و کنترل افکار عمومی است. جمهوری اسلامی با القای مداوم احتمال جنگ، در تلاش است جامعه را بهسوی یکدستسازی و همسویی اجباری سوق دهد.
اما به نظر میرسد آنچه جمهوری اسلامی از این یکدست سازی یا اتحاد دنبال میکند، ایجاد ترس و تلاش برای کنترل داخلی است. بهزاد نبوی، از چهرههای اصلاحطلب، در مصاحبهای اشاره کرد که فضای جنگی میتواند به ایجاد وفاق ملی کمک کند. این دیدگاه را میتوان نگاه بخشی از حاکمیت دانست که میخواهد برای ایجاد این «وفاق» به گسترش ترس دست بزند.
همزمان با این تلاش برای ایجاد اتحاد، مقامات مختلف یکی از خطرهای پیش روی خود را فضای گردش آزاد اطلاعات در اینترنت میدانند. آنها میگویند جنگ شناختی علیه آنها در جریان است و باید در مقابل آن سدی ایجاد کنند.
در واقع گسترده کردن جنگ توسط مقامات در ابعاد مختلف، نشان از تلاش برای گسترده کردن ابعاد کنترل و ترس آفرینی دارد. موضوعی که میتوان آن را در زبان احمدرضا رادان، فرمانده انتظامی کل کشور، پیگیری کرد که ۵ اسفند در مقایسه روزهای جنگ ایران و عراق و وضعیت امروز، گفت: «آن روزها در کانال کمیل محاصره میشدیم امروز در کانالهای فضای مجازی دشمن محاصره میشویم و اگر رزمنده نباشیم یقینا عقبنشینی خواهیم کرد و وطن را در اختیارشان میگذاریم.»
جنگ، ابزاری برای بقا؟
جمهوری اسلامی با مجموعهای از بحرانهای داخلی مانند اقتصاد فروپاشیده، محیط زیست نابود شده، کسری بودجه و فساد سیستماتیک روبروست که جایگاه نظام سیاسی موجود را در اذهان بسیاری از مردم زیر سوال برده است. در نتیجه این وضعیت و با پیشبینی اعتراضات بیشتر، مقامات جمهوری اسلامی هشدار میدهند «فتنهای دیگر» میتواند شکل بگیرد، تعبیری که بارها برای سرکوب اعتراضات به کار رفته است.
اما این بار، خطر واقعیتر از همیشه است. در چنین شرایطی، حکومت دیگر به ابزارهای سنتی سرکوب اکتفا نکرده و برای حفظ قدرت، طی یک پیشدستی به یک بحران بزرگتر متوسل شده است: کوبیدن بر طبل جنگ.
ایجاد تب و تاب جنگ در فضای موجود، کنترل اوضاع را برای جمهوری اسلامی آسانتر میکند. جنگ، یا حتی تهدید مداوم وقوع آن، مهمترین ابزار برای انحراف افکار عمومی و سرکوب نارضایتیهاست.
با تشدید فضای جنگ، حکومت میتواند فضای امنیتی را گسترش دهد، رسانهها را تحت کنترل بیشتری درآورد، اینترنت را محدود کند و سرکوب مخالفان را با توجیه «شرایط فوقالعاده» شدت بخشد. در چنین فضایی، هر اعتراضی میتواند به نام مخالفت با «نظام»، «ایجاد تشویش اذهان عمومی» و «همکاری با دشمن» سرکوب شود.
میتوان گفت جنگ، یا حتی سایه آن، همان سلاحی است که جمهوری اسلامی برای نجات خود از سقوط به آن نیاز دارد. نظام حاکم برای حفظ خود بیش از پیش به «دشمن مهاجم» نیاز دارد؛ تا بتواند به واسطه آن جامعه را یکدست کند، نیروهای خود را در حالت آمادهباش نگه دارد و هرگونه اعتراض داخلی را نابود کند. دیگر این نظام سیاسی برای بقا، یا به جنگ نیاز دارد، یا به تهدید دائمی جنگ. در هر دو حالت، مردم ایران، اقتصاد کشور و ثبات منطقه، بهای این «بقا» را خواهند پرداخت.
مسعود پزشکیان در جمع نمایندگان منتخب اصناف گفت: «مردم باید باور داشته باشند که برای عزت و سربلندی کشورشان قادر هستند بایستند و بسازند تا مشکلات حل شود.» او افزود: «مردم باید از خدمات دولت و تولیدکنندگان راضی باشند. کاری کنید که مردم در عزت زندگی کنند.»
ابراهیم حسینی، امام جمعه فردیس در استان البرز، در نشست ستاد امر به معروف، از همه دستگاهها خواست که با قاطعیت کامل وظایف خود را برای «رعایت شئونات ماه مبارک» اجرا کنند تا روزهخواری در منظر عمومی صورت نگیرد. او افزود: «روزهخواری علنی بیحرمتی به دین است که با آن برخورد میشود.»
انتخابات پارلمانی ۲۰۲۵ آلمان تحولی قابلتوجه در صحنهی سیاسی این کشور رقم زد و ائتلاف محافظهکار شامل اتحادیهی دموکرات مسیحی و اتحادیهی سوسیال مسیحی به رهبری فریدریش مرتس با کسب ۲۸.۶ درصد آرا پیروز شد و راه را برای صدراعظمی او هموار کرد.
در همین حال، حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان با کسب ۲۰.۸ درصد آرا بهترین نتیجهی تاریخ خود را ثبت کرد و به دومین حزب بزرگ در بوندستاگ تبدیل شد.
در مقابل، حزب سوسیال دموکرات با کاهش شدید حمایت رایدهندگان، ۱۶.۴ درصد آرا را به دست آورد و به جایگاه سوم سقوط کرد.
نتایج این انتخابات نشاندهندهی تغییرات عمیق در اولویتهای رایدهندگان آلمانی است. از آن جمله، رشد چشمگیر حمایت از احزاب راستگرا بهویژه آلترناتیو برای آلمان، بیانگر نگرانیهای فزاینده دربارهی مهاجرت، وضعیت اقتصادی و هویت ملی نزد شماری چشمگیر از آلمانیهاست.
بحرانهای اقتصادی، نگرانیهای مربوط به مهاجرت، تاثیر جنگ اوکراین، نارضایتی از سیاستهای لیبرال و نقش رسانهها از عوامل کلیدی این تحول به شمار میآیند.
یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر رفتار رایدهندگان در انتخابات ۲۰۲۵، عملکرد دولت اولاف شولتز بود.
وضعیت اقتصادی کشور
شولتز که پس از ۱۶ سال صدراعظمی آنگلا مرکل بر سر کار آمد، نتوانست همان سطح از ثبات و اعتماد را که در دوره مرکل مردم در آلمان تجربه کرده بودند، در کشور حفظ کند.
دوران او با چالشهای متعددی از جمله بحران انرژی، تورم بالا و رشد اقتصادی ضعیف همراه بود. در حالی که مرکل به دلیل سیاستهای متعادل و مدیریت بحران تحسین میشد، شولتز در مقابله با مشکلات داخلی و خارجی ناکام ماند.
اختلافات داخلی در دولت ائتلافی، عدم هماهنگی در سیاستهای اقتصادی و ناتوانی در کنترل بحران انرژی موجب کاهش محبوبیت حزب سوسیال دموکرات شد.
نرخ تورم آلمان در سال ۲۰۲۴ به ۷.۲ درصد رسید که بالاترین میزان در بیش از دو دههی گذشته بود و افزایش هزینههای زندگی، قیمت مسکن و انرژی فشار سنگینی بر خانوادههای آلمانی وارد کرد.
در این وضعیت، در حالی که دولت تلاش میکرد با بستههای حمایتی و یارانههای انرژی از شدت بحران بکاهد، بسیاری از شهروندان این اقدامات را ناکافی میدانستند.
افزایش مالیاتها و کاهش یارانههای اجتماعی نیز به نارضایتی عمومی دامن زد و موجب شد که رایدهندگان به سمت احزاب راستگرا متمایل شوند که وعدهی کاهش مالیات و حمایت از صنایع داخلی را میدادند.
جنگ روسیه علیه اوکراین
جنگ اوکراین تاثیر قابلتوجهی بر سیاست داخلی آلمان داشت. این بحران نهتنها هزینههای اقتصادی و نظامی بالایی بر دولت تحمیل کرد، بلکه باعث افزایش قیمت انرژی و کاهش ثبات اقتصادی شد.
وابستگی آلمان به گاز روسیه و تحریمهای غرب علیه مسکو منجر به بحران انرژی شد که صنایع آلمانی را تحت تاثیر قرار داد و هزینههای زندگی را به شدت افزایش داد.
مردم آلمان شاهد بودند که حمایت دولت از اوکراین و افزایش بودجه نظامی در حالی انجام میشود که خودشان با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. امری که موجب شد بسیاری از رایدهندگان احساس کنند دولت اولویتهای داخلی را فدای مسائل بینالمللی کرده است.
در چنین فضایی، احزاب محافظهکار و راست افراطی با انتقاد از سیاستهای دولت در قبال جنگ اوکراین، حمایت قابلتوجهی به دست آوردند. آنها تاکید داشتند کمکهای مالی و نظامی به اوکراین باید کاهش یابد و منابع بیشتری به مسائل داخلی اختصاص داده شود.
این پیام بهویژه در میان طبقهی کارگر و بخشهایی از جامعه که بیشترین آسیب را از تورم و بحران انرژی دیده بودند، با استقبال مواجه شد.
مهاجرت در انتخابات
مهاجرت یکی از موضوعات محوری انتخابات ۲۰۲۵ بود. در سالهای اخیر، ورود شمار زیادی از مهاجران و پناهجویان باعث نگرانیهایی دربارهی تاثیر آن بر بازار کار، نظام رفاهی و امنیت اجتماعی شده است. در برخی مناطق شهری، چالشهای مربوط به ادغام مهاجران در جامعه و بازار کار مشهود بود.
گزارشهایی دربارهی افزایش جرائم و ناامنی، که رسانههای راستگرا برجسته میکردند، باعث شد بسیاری از رایدهندگان احساس کنند سیاستهای مهاجرتی دولت بیش از حد تساهلآمیز بوده و امنیت و فرهنگ ملی را تهدید میکند.
احزاب محافظهکار و راست افراطی با اتخاذ مواضع سختگیرانه در قبال مهاجرت توانستند حمایت بیشتری جلب کنند. بخشی از جامعهی آلمان احساس میکرد که دولت در سالهای اخیر بیش از حد بر موضوعات جهانی مانند تغییرات اقلیمی، حقوق اقلیتها و اصلاحات اجتماعی تمرکز کرده و دغدغههای اقتصادی شهروندان عادی را نادیده گرفته است.
سیاستهای محیطزیستی و ملاحظات چند فرهنگی
سیاستهای مربوط به کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی و حذف زغالسنگ، به افزایش هزینههای انرژی دامن زده است. برخی رایدهندگان احساس کردند که سیاستهای چندفرهنگی و اصلاحات اجتماعی، ارزشها و هویت ملی آلمان را تضعیف کرده است.
احزاب محافظهکار با تاکید بر حمایت از ارزشهای سنتی، خانواده و هویت ملی توانستند آرای این بخش از جامعه را به دست آورند. رسانهها و شبکههای اجتماعی هم در شکلدهی به افکار عمومی در انتخابات ۲۰۲۵ نقش مهمی ایفا کردند.
بسیاری از رایدهندگان دیگر به رسانههای جریان اصلی اعتماد نداشتند و به منابع خبری جایگزین، بهویژه رسانههای راستگرا و شبکههای اجتماعی، روی آوردند. در این بسترها، مشکلات اقتصادی و امنیتی بیش از پیش برجسته شد و دولت بهعنوان نهادی ناتوان در حل این بحرانها معرفی گردید.
کمپینهای دیجیتالی و تبلیغات هدفمند احزاب محافظهکار و آلترناتیو برای آلمان نیز تاثیر بسزایی در جذب رایدهندگان مردد داشت. انتخابات ۲۰۲۵ آلمان نشاندهندهی تغییری آشکار در مسیر سیاسی این کشور بود که تمایل فزایندهای به سمت سیاستهای محافظهکارانه و راست افراطی را نشان میدهد.
تاثیر انتخابات بر سیاست خارجی
پیروزی اتحادیهی دموکرات مسیحی و آلترناتیو برای آلمان نهتنها بر سیاست داخلی آلمان تاثیر خواهد گذاشت، بلکه پیامدهای گستردهای برای اتحادیهی اروپا و روابط بینالمللی این کشور خواهد داشت.
دولت ائتلافی قبلی به رهبری شولتز تلاش کرد در برابر جمهوری اسلامی و درباره تنشهای بین تهران و اورشلیم موضعی ملایم داشته باشد، اما انتظار می رود دولت محافظه کار با توجه به نزدیکی بیشتر با لابی های اسراییل در آلمان و همسویی سیاست هایش با راست گرایان اسرائیل از مماشات با برنامه هستهای تهران و بلند پروازیهای سران ایران جلوگیری کند.
از سوی دیگر به نظر می رسد محافظه کاران در آلمان همسویی بیشتر با دولت ترامپ درباره فشار حداکثری علیه حکومت ایران نشان دهند و روابط اقتصادی برلین و تهران بیش از بیست سال گذشته محدود شود.
در کنار این، آلمان و جمهوری اسلامی مسايل حل نشده دیگری هم روی میز دارند. از موضوع اعدام جمشید شارمهد و خطر حذف فیزیکی مخالفان حکومت در آلمان گرفته تا کانونهای بنیاد گرای ضد غربی که حتی به رغم تعطیلی اماکنی چون مرکز اسلامی هامبورگ همچنان خطر بالقوهای برای افزایش ناامنی و حملات خونین در اروپا هستند.
کافی است در نظر بگیریم ترامپ جزو اولین کسانی بوده که به مرتس تبریک گفته و نتانیاهو هم در لیست اولین مهمانان دولت آینده قرار دارد. در سالهای آینده، چالش اصلی دولت جدید این خواهد بود که آیا میتواند انتظارات رایدهندگانی که آنها را به قدرت رساندهاند، برآورده کند یا اینکه ادامه نارضایتی عمومی، بیش از پیش جامعه را به سمت راست افراطی متمایل خواهد کرد.
محمدرضا رحمانی، مدیر عامل هلدینگ راهو شهرسازی قرارگاه «خاتم الانبیاء» سپاه پاسداران با اشاره به پروژه این سازمان برای توسعه مصلی تهران گفت که مجموعه مصلی به ٢٠٠ هکتار افزایش پیدا میکند. او افزود: «مصلی با این ابعاد به بزرگترین مجموعه فرهنگی-مذهبی در دنیا تبدیل میشود.»
یک تاجر اسرائیلی به اتهام جاسوسی برای جمهوری اسلامی و طرح ترور مقامهای اسرائیلی، از جمله نخستوزیر و وزیر دفاع، به ۱۲ سال زندان محکوم شد.
اتهامات این فرد اسرائیلی ۷۳ ساله که موتی مامان نام دارد، گفتوگو با عوامل ایرانی در مورد تامین مالی عملیات تروریستی علیه اسرائیل، جمعآوری اطلاعات تصویری از اهداف اسرائیلی و ایجاد گروههای ترور در روسیه و آمریکا برای هدف قرار دادن مخالفان ایرانی است.
این تاجر اسرائیلی که در ترکیه مستقر بود، متهم است در سفری به ایران با عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی دیدار کرده و در این سفر دستورهایی را برای انجام عملیات در اسرائیل دریافت کرده بود.
به گزارش یدیعوت آحارونوت، موتی مامان از عوامل جمهوری اسلامی مبالغی را به عنوان پیشپرداخت درخواست کرده بود، اما این تاجر به دلیل پرداخت نشدن این مبالغ، «عملیات تروریستی» مورد نظر را اجرا نکرد.
دادستانی اسرائیل در بیانیه خود خاطرنشان کرد موتی مامان در جریان ۱۴ جلسه بازجویی در شینبت، سازمان اطلاعات و امنیت داخلی و چهار بازجویی دیگر در پلیس، به اتهامات خود اعتراف کرده است.
این بیانیه افزود: «او در تمام این بازجوییها، ابعاد جرم خود را برای بازجویان آشکار کرد و همواره بر اعتراف خود پایبند بود و آن را با جزئیات و اطلاعات بیشتری تکمیل کرد.»
با این حال، پسران موتی مامان در دادگاه به نفع پدرشان شهادت دادند و گفتند که او عذرخواهی کرده و درخواست بخشش کرده است. وکیل مدافع این تاجر نیز حکم صادره را «بیاساس» خواند.
دادستانی اسرائیل با تاکید بر نیاز حیاتی این کشور به ایجاد بازدارندگی اعلام کرد سال گذشته در کنار جنگ اسرائیل علیه حماس در غزه و درگیری با متحدان جمهوری اسلامی در منطقه، تعداد بیسابقهای از طرحهای مورد حمایت تهران در اسرائیل خنثی شد.
بر اساس گزارش سازمان اطلاعات داخلی اسرائیل، شین بت، در سال ۲۰۲۴ تعداد افراد بازداشتشده در اسرائیل به اتهام جاسوسی برای ایران، ۴۰۰ درصد افزایش یافت.
طبق اعلام شین بت، سال گذشته، ۱۳ پرونده جدی جاسوسی اسرائیلیها برای سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی کشف و خنثی شد و کیفرخواستهای سنگینی در این ارتباط علیه ۲۷ شهروند اسرائیلی صادر شد.
دوشنبه هشتم بهمن پلیس اسرائیل و شین بت دو شهروند این کشور را که از اعضای ذخیره ارتش این کشور هستند، به اتهام جاسوسی برای جمهوری اسلامی در ازای دریافت پول بازداشت کردند.
متهم اصلی این پرونده یوری الیاسفوف، پیشتر در واحد پدافند هوایی «گنبد آهنین» ارتش اسرائیل خدمت کرده بود.
در یک سال اخیر، موج دستگیری جاسوسان مرتبط با حکومت ایران در اسرائیل بهطور چشمگیری افزایش یافته و تنها در ماه اکتبر سال گذشته میلادی (۱۰ مهر تا ۱۰ آبان ۱۴۰۳)، شش شبکه جاسوسی جمهوری اسلامی که اعضای آن از روسیه و آذربایجان بودند، در اسرائیل کشف شدند.
در این بازه زمانی، هفت مهاجر آذربایجانی ساکن شمال اسرائیل به همکاری با حکومت ایران و انجام ۶۰۰ عملیات جاسوسی متهم شدند. از جمله این اتهامها، جمعآوری اطلاعات در خصوص پایگاههای نیروی هوایی ارتش اسرائیل بود که در حمله موشکی مهرماه جمهوری اسلامی هدف قرار گرفتند.
آنها همچنین به جمعآوری اطلاعاتی درباره سامانه دفاع هوایی اسرائیل، موسوم به گنبد آهنین، و به اشتراکگذاری مستقیم آنها با تهران متهم شدند.
بنا بر اعلام آژانس امنیت اسرائیل، اعضای این هسته جاسوسی هزاران دلار، از جمله از طریق رمرز ارز، در ازای فعالیتهای خود از جمهوری اسلامی دریافت کردند.