راب بونتا، دادستان کل کالیفرنیا، هشدار داد که همراهی نیروهای فدرال با ماموران مهاجرت در محلهها ممکن است ناقض قانون «پوزه کومیتاتوس» باشد؛ قانونی که استفاده از ارتش از جمله گارد ملی، برای اجرای قانون در داخل کشور را ممنوع میکند.
او در گفتوگو با رویترز گفت: «ماموریت اصلی نیروهای نظامی، از جمله گارد ملی و تفنگداران دریایی، در چارچوب دفاع از اموال، عملکرد و کارکنان فدرال تعریف شده و محافظت از ساختمانهای فدرال قابل قبول است، اما همراهی با ماموران اداره مهاجرت در سطح شهر بهمعنای دخالت نظامی در اجرای قانون است و غیرقانونی تلقی میشود.»


احمدرضا رادان، فرمانده انتظامی کل کشور، با اشاره به آنچه «اقدام بهموقع و هوشمندانه پلیس» در موضوع قتل الهه حسیننژاد توصیف کرد، از ماموران دخیل در این پرونده تقدیر کرد.
او درحالی از ماموران خود تقدیر کرد که طول کشیدن زمان یافتن پیکر الهه حسیننژاد و نیز نحوه رفتار ماموران انتظامی با فرد بازداشتشده به اتهام قتل، انتقادهای فراوانی را برانگیخته است.
به گفته رادان، ماموران «در کمترین زمان ممکن توانستند با تلاش شبانهروزی این پرونده را به سرانجام برسانند و قاتل را دستگیر کنند.»
او در مراسمی به رییس پلیس آگاهی فراجا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، معاون فرهنگیاجتماعی فراجا و رییس پلیس آگاهی تهران بزرگ لوح تقدیر داد.
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در سخنرانی خود در پایگاه نظامی فورت براگ در کارولینای شمالی، از استقرار گارد ملی و تفنگداران دریایی در لسآنجلس دفاع کرد و معترضان ضدسیاستهای مهاجرتی دولتش را «حیوان» و «عاملان یک تهاجم خارجی» توصیف کرد.
ترامپ با اشاره به نقش تاریخی ارتش آمریکا در جنگهای بینالمللی گفت: «ارتش ما امپراتوریها را نابود کرده، پادشاهان را تحقیر کرده، دیکتاتورها را سرنگون کرده و تروریستها را تا دروازههای جهنم تعقیب کرده است.»
او در ادامه با حمله لفظی به معترضان گفت: «نسلهای قهرمانان ارتش آمریکا خونشان را در سرزمینهای دور نریختند که امروز شاهد نابودی کشورمان بهدست یاغیگری کشورهای جهانسومی باشیم.»
ترامپ گفت استقرار نیروهای نظامی برای «حفاظت از نیروهای پلیس در برابر اوباش خشن و بیرحم» ضروری بوده و اعتراضات اخیر در کالیفرنیا را «حملهای تمامعیار به صلح، نظم عمومی و حاکمیت ملی» آمریکا خواند.
او همچنین از حمل پرچمهای کشورهای خارجی در تجمعات اعتراضی به شدت انتقاد کرد و آن را نشانهای از «ادامه تهاجم خارجی به کشور» دانست.

سهشنبه بعدازظهر، حدود ۱۰۰ نفر از معترضان در مرکز شهر شیکاگو راهپیمایی کردند و با سردادن شعارهایی از جمله «نه به نفرت، نه به ترس، مهاجران خوشآمدند»، خواستار انحلال اداره مهاجرت و گمرک آمریکا شدند.
کریستینا برگر، ویراستار در یک مؤسسه حقوقی، که در زمان استراحت کاری خود به جمع معترضان پیوسته بود، به رویترز گفت هدفش از حضور، حمایت از مهاجرانی است که نگران جدایی از خانوادههای خود در پی حملات مهاجرتی هستند.


زنکشی در ایران محصول تعامل گفتمان رسمی، قوانین تبعیضآمیز و ناکارآمدی نهادهای دولتی است؛ اینکه چگونه سیاستهای رسمی از حجاب اجباری، قانونهای قیمومیتی و با استفاده از رسانههای مرد محور، قتل زنان را نه استثنا که قاعدهای مشروع میسازند.
در سالهای اخیر، ایران با موجی نگرانکننده از قتل زنان، بهویژه در قالب زنکشی و قتلهای بهاصطلاح «ناموسی»، مواجه بوده است. این پدیده، گرچه سابقهای تاریخی دارد، اما در بافت کنونی جمهوری اسلامی، بهشکلی ساختاری، نهادینه و ایدئولوژیک بازتولید شده است.
در حالیکه بسیاری از تحلیلها بهدلایل فرهنگی، ضعف آموزش، یا ساختارهای سنتی خانواده میپردازند، بُعد مغفول و کمتر بررسیشده این بحران، تاثیر مستقیم سیاستهای رسمی، قوانین تبعیضآمیز و گفتمان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بر مشروعیتبخشی به خشونت است.

قتل الهه حسیننژاد و هانیه بهبودی؛ بازنمایی گفتمان خشونتزده در بستر رسمی
پرونده قتل الهه حسیننژاد و هانیه بهبودی در ماه خرداد، نمونههای زندهای هستند از نحوهای که گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، خشونت علیه زنان را مشروع میسازد؛ آنهم نه صرفا بهعنوان جرایم منفرد، بلکه بهلحاظ ساختاری و نمادین.
در پرونده الهه حسیننژاد، قاتل -راننده تاکسی اینترنتی- در بازجوییهای خود به «بیحیایی» و «تحقیر» خود از سوی قربانی اشاره کرده و حتی بازجویان با همدلی ضمنی گفتهاند که «حقش بوده».
این مواجهه رسمی با قاتل ضمن آنکه این ظن را تقویت میکند که قتل در اثر درگیری بهدلیل حجاب زن رخ داده، نشان میدهد که حتی پلیس نیز گفتمان مرد محور حاکم را بازتولید میکند، گویی مرد حق دارد برای دفاع از «شرافت» یا آرامش روانی خود بر اساس آموزههای ناشی از تبلیغات حکومتی از خشونت استفاده کند.
در پرونده هانیه بهبودی، همسر او- در اثر خشم از موفقیت ورزشی و حضور رسانهای همسرش با آنچه آن را «حجاب نامتعارف» خوانده - دستهای هانیه را قطع و سپس او را خفه میکند.
علاوه بر مسئله حجاب و غیرت، این قتل، از جنبه نمادین، تلاشی برای حذف جسم زنانه مستقل و موفق است.
در هر دو مورد، مرز بین خشونت خانگی و خشونت سیاسی- نمادین از بین رفته است؛ قاتلان کسانیاند که رابطه قدرت و اختیارشان نسبت به زن مخدوش شده و در فقدان حمایت قانونی و اجتماعی، از گفتمانی استفاده کردهاند که «خشونت برای دفاع از مردانگی » را مشروع جلوه میدهد.
وقتی دستگاههای رسمی و رسانهها با ابهام یا تمجید ضمنی به این انگیزهها مینگرند - مثلا با سختگیری کمتر، روایت سرقت موبایل را در پرونده الهه برجسته میکنند یا قاتل را قربانی شرافت خود تصور میکنند- دیگر این رفتار قتل نیست که بنابر قانون تعریف میشود، بلکه کلیشهها و گفتمان رسمی هستند که زمینهساز شدهاند.

قانون، قیمومت و مصونیت از مجازات
یکی از ستونهای خشونت مشروع علیه زنان در ایران، چارچوب حقوقی حاکم است که به مردان جایگاه قیمومت و کنترل بیقید و شرط زنان را میبخشد. بهویژه ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، که پدر یا جد پدری را از مجازات قصاص در صورت قتل فرزند معاف میکند، نشانگر ساختاری است که جان زن را در برابر اراده پدرانه بیارزش جلوه میدهد. در موارد متعدد زنکشی که بهدست پدر، برادر یا شوهر رخ میدهد، متهم یا تبرئه میشود یا به مجازاتی سبک محکوم میشود، که عملا اثربخشی بازدارندهای ندارد.
افزون بر آن، ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی که ریاست خانواده را به مرد میدهد، و ماده ۱۱۳۳ که طلاق را حق یکجانبه مرد میداند، ساختاری سلسلهمراتبی را بنا میگذارد که در آن زن فاقد قدرت تصمیمگیری مستقل است.
در چنین بستری، اعمال خشونت برای «حفظ اقتدار خانوادگی »از سوی مرد، در برخی موارد حتی از سوی نظام قضایی نیز قابل درک یا پذیرفته تلقی میشود؛ چنانکه در مواردی قاضی توصیه به گذشت میکند یا قتل را نتیجه «عصبانیت» ناشی از رفتار زن معرفی میکند.
گفتمان رسمی، بازتولید مردسالاری و خشونت
گفتمان رسمی جمهوری اسلامی بر اساس یک ایدئولوژی دینی- سیاسی بنا شده که نقش اجتماعی زن را به خانه، همسری، مادری و عفاف فرو میکاهد. در این گفتمان، زن اگر «مطیع »و «محجبه »باشد، مورد احترام است و اگر از این حدود عدول کند، به تهدیدی برای نظام اخلاقی و اجتماعی بدل میشود.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بارها در سخنرانیهای رسمی، زن غربی را «متحجر و بیهویت »خوانده و تاکید کرده که زن ایرانی باید در قالب «زن اسلامی »باقی بماند؛ الگویی که اوج آن را در زینب و فاطمه زهرا ترسیم میکند.
در این چارچوب، مرد نه تنها مجاز، بلکه مکلف است تا «زن خود »را کنترل کند. نهادهایی چون گشت ارشاد، شورای فرهنگ عمومی، سازمان تبلیغات اسلامی و حتی آموزشوپرورش، این تصویر را بهطور پیوسته در جامعه تزریق میکنند. کتابهای درسی از دبستان تا دبیرستان، زن را در نقش خانهدار و مطیع معرفی میکنند و مرد را قوام و نانآور خانواده میدانند. بدینترتیب، از سنین پایین، ذهنیت سلسلهمراتبی و مردسالارانه در نسلهای جدید بازتولید میشود.

نهادهای اجرایی، ناکارآمدی یا همدستی سیستماتیک؟
نهادهای اجرایی نه تنها در پیشگیری از خشونت، بلکه در رسیدگی به آن نیز عملکردی قاصر و گاه همدستانه دارند. پلیس در موارد گزارش خشونت خانوادگی، اغلب زنان را به بازگشت به خانه و «حل اختلاف» تشویق میکند. مراکز مشاوره تحت نظر دولت، بیشتر بر «تحکیم خانواده» تاکید دارند تا حفظ جان زنان. تنها تعداد معدودی خانه امن در کشور فعالند و بودجه آنها ناچیز و در مواردی محرمانه است.
در مورد قتلهای ناموسی، گزارشهای صداوسیما یا خبرگزاریهای وابسته به نهادهای امنیتی، گاه با نادیدهگرفتن قربانی، به روایت خانواده یا قاتل میپردازند. قتلهایی چون رومینا اشرفی، مونا حیدری و غزل حیدری، نمونههایی از رفتار رسانهای نظاممند با این پدیدهاند: تمرکز بر انگیزه «غیرت»، بازنمایی قاتل بهعنوان پدری دلسوخته یا شوهری خشمگین و پرهیز از بررسی ساختارهای پشتیبان خشونت.
در این نظام سیاسی، حجاب اجباری تنها یک ابزار کنترل مذهبی نیست، بلکه به ابزاری سیاسی برای مشروعیتبخشی به خشونت علیه زنان تبدیل شده است. رهبر جمهوری اسلامی بیحجابی را «حرام سیاسی »خوانده و گفته بیحجابی دیگر صرفا تخلف شرعی نیست، بلکه جنگی علیه نظام تلقی میشود. به این ترتیب این بازنمود زبانی به زمینهای برای سرکوب زنان بدل میشود. پلیس با استفاده از گشت ارشاد، قوانینی نظیر «قانون حجاب و عفاف »و بهرهگیری از فناوریهای نظارتی، زنان بدون حجاب را بازداشت، تحقیر و جریمه میکند.
این سیاستگذاری و گفتمان رسمی، خشونت علیه زنان را عادی میکند و پیام روشنی میفرستد: اگر زن پوشش اسلامی نداشته باشد، از نظر حکومت مشروع است که او را توبیخ، تنبیه یا حذف کنند.
خشونت بهمثابه احیای هویت در نظم اقتدارگرا
در نظامهای اقتدارگرا، مردان طبقه پایین یا متوسط که در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قدرتی ندارند، بهگونهای به تنها عرصه باقیمانده از سلطه، یعنی خانواده، پناه میبرند. در چنین شرایطی، کنترل بر زن، نه فقط ابزاری برای اعمال قدرت، بلکه عنصری برای بازسازی هویت فروپاشیده مردان نیز تلقی میشود. این مکانیزم در ایران امروز نه فقط بهطور منفعلانه، بلکه فعالانه از سوی نهادهای قدرت تقویت میشود.
دولت با ساختن چهرهای از «مرد مسلمان غیرتمند» که حافظ نظم خانوادگی است، او را به قهرمانی اخلاقی بدل میکند. نتیجه آن است که مردان، در واکنش به نافرمانی یا استقلالطلبی زنان، نهتنها خشونت را مجاز میدانند، بلکه آن را وظیفهای برای دفاع از حیثیت خود و خانواده تلقی میکنند. اینجاست که زنکشی، نه از سر جنون آنی، بلکه بهمثابه کنش اجتماعی «قابل درک» در ذهن عاملان آن ظاهر میشود.
ازاین روست که زنکشی در ایران، یک رویداد منفصل از سیاست نیست؛ بلکه محصول سیاست است. جمهوری اسلامی، با تدوین قوانینی که قیمومت مردانه را تقویت میکند، با تبلیغ الگویی زنستیز و مرد محور از روابط انسانی و با بیعملی نهادهای اجرایی، بستری فراهم کرده که در آن، قتل زن بهعنوان «حل مسئله» قابل تصور میشود.
مبارزه با زنکشی در ایران، تنها از مسیر آموزش یا فرهنگسازی نمیگذرد؛ بلکه نیازمند بازنگری ریشهای در ساختار حقوقی، سیاستهای اجرایی و گفتمان رسمی نظام است. تنها در چنین شرایطی است که میتوان به آیندهای امیدوار بود که در آن جان زن، ارزشمند، مصون و مستقل از اراده مردانه، به رسمیت شناخته شود.

در ادامه موج واکنشها به تحریمهای تازه علیه دو وزیر ارشد کابینه اسرائیل، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، ضمن محکومکردن تصمیم کشورهای بریتانیا، استرالیا، کانادا، نیوزیلند و نروژ، خواستار لغو فوری این تحریمها شد.
روبیو سهشنبه ۲۰ خرداد با انتشار مطلبی در حساب ایکس خود نوشت: «این تحریمها نهتنها به تلاشهای رهبریشده از سوی ایالات متحده برای دستیابی به آتشبس، بازگرداندن تمامی گروگانها و پایان دادن به جنگ کمکی نمیکند، بلکه آنها را تضعیف میکند.»
وزیر امور خارجه آمریکا تاکید کرد: «ما بهشدت با هرگونه مقایسه یا همتراز دانستن طرفین مخالفیم. حماس یک سازمان تروریستی است که مرتکب جنایاتی غیرقابل تصور شده، همچنان غیرنظامیان بیگناه را به گروگان گرفته و از رسیدن مردم غزه به صلح و آرامش جلوگیری میکند.»
او اضافه کرد: «ما به شرکای خود یادآوری میکنیم که دشمن واقعی کیست. ایالات متحده خواستار لغو این تحریمهاست و در کنار اسرائیل ایستاده است.»
از سوی دیگر، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، در واکنش به تحریمهای اعمالشده علیه خود و وزیر امنیت داخلی، دستور لغو یک توافق کلیدی را صادر کرد؛ توافقی که برای حفظ ثبات اقتصادی تشکیلات خودگردان فلسطین حیاتی تلقی میشود.
دفتر اسموتریچ در بیانیهای اعلام کرد که او به یالی روتنبرگ، حسابدار کل وزارت دارایی، دستور داده تا معافیت حقوقی بانکهای اسرائیلی از محدودیتهای مربوط به همکاری بانکی با بانکهای فلسطینی را لغو کند.
بریتانیا، استرالیا، کانادا، نیوزیلند و نروژ سهشنبه تحریمهایی شامل مسدودسازی داراییها و ممنوعیت سفر بنگویر و اسموتریچ، دو وزیر راستگرای اسرائیلی وضع کردند.
وزیران خارجه این کشورها اقدامات آنها را «تحریک به خشونت و نقض جدی حقوق فلسطینیها» خواندند و در بیانیهای مشترک اعلام کردند: «این دو وزیر اسرائیلی به تحریک خشونت افراطی و نقض جدی حقوق بشر فلسطینیها اقدام کردهاند.»
روزنامه تایمز اسرائیل ۲۰ خرداد در گزارشی به نقل از بنگویر در واکنش به تحریمهای تازه بریتانیا علیه او و اسموتریچ، نوشت: «برای "بیانیه سفید" احترامی قائل نیستم.»
همزمان، اسموتریچ در مراسم افتتاح یک شهرک جدید در نزدیکی الخلیل تحریمهای بریتانیا را «بیانیه سفید» خواند و تاکید کرد: «بریتانیا یک بار تلاش کرد ما را از اسکان در گهواره سرزمینمان باز دارد اما اینبار اجازه نخواهیم داد. ما مصمم به ادامه ساختوساز هستیم.»
از سوی دیگر، گیدئون سعار، وزیر خارجه اسرائیل در نشست خبری مشترک با مولامبو هایمبه، وزیر خارجه زامبیا، این اقدام بریتانیا را «شرمآور» خواند و گفت: «در این باره با نخستوزیر بنیامین نتانیاهو گفتوگو کردم. هفته آینده نشست ویژهای در کابینه برگزار میکنیم تا پاسخ مناسب به این تصمیم غیرقابل قبول را بررسی کنیم.»





